توردیقل میمنگی
ظلمت شب میکند بیداد بر اورنگ شهر
تو به فکر تعبیر صبح با هزار افسانه ای
یکبار دیگر مسألۀ کوچی ها و هجوم غارتگرانۀ اخیر آنها بالای خانه و مزارع
مردم هزاره جات و سکوت مقامات دولتی و امنیتی افغانستان
دراین رابطه
بازهم مهاجمین مسلح کوچی ها، این وارثین عنعنوی پاکسازی های قومی و تعقیب کنندگان دایمی پالیسی های عبدالرحمان خانی، نادرخانی، هاشم خانی و غیره در رابطه با اقوام و ملیت های غیرپشتون و مطمئن ترین متحدین القاعده و طالبان و تکیه گاه مافیای تولید و قاچاق مواد مخدر امروزی درکشور و استخبارات پاکستان و دیگر منابع تروریستی و مافیائی درمنطقه و جهان، در اوایل ماه جوزای سال جاری با حمله نمودن بالای زمین، خانه، باغ و دیگر داشته های مردم هزاره جات، خون های مردم بیگناه را جاری، کشتزارها و مزارع آنانرا تخریب، علفچرهای ایشانرا تصرف و فضای فقدان حاکمیت قانون و امنیت را به نمایش گذاشتند. و به این ترتیب یکبار دیگر اقوام و ملیت های محکوم کشور ما را با نیات و آرزوهای شوم قبیله پرستان حاکم که همانا محو و نابودی کامل و مطلق غیرپشتون ها دراین سرزمین بوده و است، ازنو آشنا نمود.
سکوت معنی دارمنابع دولتی افغانستان و دیگر مراجع قدرت به شمول پارلمان، احزاب و جریانات سیاسی مدعی حق و عدالت اجتماعی و دیموکراسی، خبرنگاران و منابع اطلاع رسانی کشور ما و جهان، در قبال این قدرت نمائی وحشیانۀ طوایف کوچی در گذشته و حال، که از آنطرف مرز دیورند تا دندان مسلح شده و با حمایۀ مستقیم مراجع رسمی و دولتی کشور ما وارد قلمرو افغانستان میشوند و آنچنان جنایاتی را که با هیچ یک از معیارها و موازین حقوقی و قانونی جهان مطابقت ندارد، چون قتل و غارت و تجاوز به دارائی و ملکیت مردم، بی هیچ ترس و واهمه ای، نه از خدا و نه هم از قانون و مقررات مملکت، انجام میدهند و هیچ مرجعی هم خواهان بازجوئی و پرسش ازایشان نیست چه رسد به مجازات، خود به معنی تأئید و پشتیبانی از اعمال و جنایات آنان بنابه داشتن امتیاز وجه مشترک " پشتون بودن " با زمامداران پشتون سالار کشور ما است و در واقعیت امر مصداق این شعار عظمت طلبانه و فاشیستی قبیله سالاران است که همیشه میگویند : لر او بر پشتونخوا دواره یو دی او پشتونوالی خط او مرز نپیژنی (پشتون ها در هرکجائی که باشند چه در آنسو چه در اینسو همه یکی هستند و پشتونوالی خط و مرز نمی شناسد ) را عملاً ثابت و بی ارزش بودن حق و حقوق غیرپشتون ها را در مقایسه با پشتونها، در نزد آنان به اثبات میرساند .
وقوع این حوادث ننگین و خونین در دوران حاکمیت قبیله پرستان مزدور در کشور ما هیچگاهی منحصر به مناطق هزاره جات نبوده و دربرگیرندۀ کلیه مناطق مسکونی اقوام و ملیت های غیرپشتون در سرتا سر قلمرو کشور میباشد که در صورت مواجه نه شدن با موانع جدی و مقاومت مردم، تا سرحد تحقق آرزوهای قلبی و همیشگی شئونیست ها یعنی محو و نابودی عملی و کامل غیرپشتون ها در سرتاسر این سرزمین
ادامه خواهد یافت.
البته که این خواب باطل و خیال اهریمنی بنابه گواهی تاریخ همیشه و در همه جا محکوم به شکست است ولو اینکه طلوع خورشید حق و عدالت بنابه عللی محکوم به تأخیر باشد، ولی سوال اساسی در اینجاست که :
دراین سرزمین بلا کشیده و محکوم جهل ناخدایان جبار، که از سالها بدینسو زمین زیر پای باشندگان مظلوم آن آتش گرفته و آسمان به منزلگۀ نزول انواع مصائب و سیه روزی مبدل شده، حاکمیت و خشم این خدایان زشتی و پلشتی و نمونۀ بی مثال بی مروت ترین ستمگاران گیتی، در کدامین میعاد رستگاری و چگونه پایان خواهد یافت، و مردم ما را مجال رهائی از چنگال خونین این هیولای بی آزرم قبیله پرستی که از قرن ها بدینسو جان و مال و ناموس همه را به یغما میبرد، میسر و بساط این چتر وحشتناک که کلیه مفاهیم مقدس زندگی انسانی باشندگان این خطۀ مصیبت زده را فدای تأمین آرزوهای شوم قبیله يی و منافع غیر انسانی قوم و قبیلۀ خود میسازد، برچیده خواهد شد. و مردم ما چگونه خواهند توانست که سایۀ خانمانسوز این تمثال وحشتناک بربریت را، که از قرن ها بدینسو مصروف چاپیدن و قاپیدن هست و بود ایشان است، از سرنوشت خودها دور سازند.
و این خلق های در بند و محکوم ا ستبداد عقبگرایانه و شرم آور قرون وسطائی، تا چه زمانی مجبور اند که توان و انرژی خلاق انسانی خویشتن را، که بایست صرف رشد و شکوفائی جنبه های گوناگون حیات انسانی درمجموع نموده و زندگی اجتماعی و انسانی این سرزمین را ازاین حالت ننگین و نمونۀ عقب ماندگی و تحجر در جهان و منطقه نجات دهند،با مصروف شدن به درگیری های دفاعی در مقابله با این پدیدۀ شوم و نامیمون تاریخ یعنی حاکمیت قبیله يی، به هدر داده، نظاره گر بی دفاع و مظلوم قربانی داشته های مادی و معنوی و ارزش های گرانبار انسانی جامعه و تاریخ خودها باشند.
و کدام قانون در جهانی که ما درآن زندگی داریم، به مردمی که هیچگونه سهمی درهیچ یک از فعالیت های سازندۀ اجتماعی و اقتصادی، دفاع از استقلال و تمامیت ارضی، پاسداری از نوامیس ملی و افتخارات تاریخی، تکامل و رشد ارزش های انسانی جامعه و حتی افتخارداشتن سند تابعیت کشوری را ندارند، چنین حقی را که زمین و دارائی های ساکنین اصلی و بومی سرزمینی را صرف به خاطر داشتن امتیاز پیوندهای موهوم خونی و نژادی با قبایل حاکم درکشور، پامال سم سطوران خود نموده و مورد حمایت قرار گیرند، قایل است.
و سوال اساسی مرتبط با مسأله اين است که چگونه و درچه زمانی مردم ما قادر خواهند شد که مانع از تداوم این سیاست های وحشیانه و دور از تعقل سالم این بندگان بی کم و کاست سود و منفعت مادی جهان که حتی ایمان به وحدانیت رب العالمین هم خارج از محدودۀ سودجویی ها برای ایشان نیست شده و راه را برای تعمیم یک زندگی انسانی و قانونی بدور ازحاکمیت اندیشه های برتری جوئی قومی، قبیله يی، مذهبی، نژادی، لسانی، منطقوی وغیره در کشور هموار سازند.
این سوالات و انبوه مسایل روزمرۀ دیگری که دل و دماغ هر انسان آگاه و متعهد سرزمین مارا از سالیان سال بخود مشغول داشته و هرگزهم راه حل تعيین کننده و سرنوشت ساز منطقی از جانب زمامداران حاکم بخود پیدا نکرده، امروز به آن مرحلۀ حساس و شکنندۀ خود رسیده است که عدم اعتنا و برخورد سطحی نگرانه به آنها میتواند پیآمدهای وحشتناک و غیر قابل تصوری را برای اقوام و ملیت های محکوم و در مجموع مردم کشور ما به بار آورد که رسیدن کار تا آن مرحلۀ وحشتناک مسلماً به نفع هیچ یک از اقوام و ملیت های ساکن این سرزمین نخواهد بود. و قسمیکه تجارب دردناک حوادث چند دهۀ اخیر کشور به وضاحت نشان داد، دود و آتش برپاشده از چنین بازی ها هیچ کسی را در هیچ گوشه ای از آسیب خود مصئون نخواهد گذاشت، حتی آنانیرا که خیالات خام نابودی و پاکسازی دیگران را از عرصۀ کشور، شب و روز زمزمه میکنند.
و بازهم طوریکه زمان ثابت ساخت از بدبختی مردم ما بجز از دشمنان مردم و میهن ما هیچ کسی سود
نخواهد برد، که حرفیست ناگفته پیدا و حقیقتی است بی هیچ دلیلی هویدا، که غفلت در برابر آن از هر مرجع و منبعی که باشد، در حکم خیانت و جنایت در برابر منافع مجموع مردم مظلوم و ستم کشیدۀ سرزمین ما است و بس.
از همینجا است که این موضوع بمثابۀ مسألۀ زندگی و مرگ در برابر اقوام و ملیت های تحت ستم و مجموع باشندگان کشور ما عرض وجود و ایجاب غور و دقت همه جانبه را می نماید تا از وقوع این حادثۀ شوم یعنی ازمیان رفتن هویت های مستقل قومی و ملیتی مجموع باشندگان کشور و بوجودآمدن کنفدراسیون های تیپ فاشیستی حکمتیارطالبانی، منطقوی، که به لطف خون بهای هزاران انسان جان به کف و لطف پروردگار تا امروز محکوم به شکست گردیده، دراین مرحلۀ حساس تاریخی که شئونیسم قبیله پرست در تبانی و سازش با ابردشمنان سوگند خوردۀ آزادی انسان در سراسر جهان، آمادگی عملی ساختن آن پلان های برتری خواهانۀ شوم خود را دارد، جلوگیری شده بتواند.
و آنچه که دراین رابطه به مجموع مردم کشور ما اکیداً قابل ذکراست این است که :
مردم متعلق به اقوام و ملیت های محکوم کشور، بازهم با ساده نگری همچون گذشته ها، با امیدبستن به نیرنگ های شیطانی و فاقد اعتبارات عملی حکام طراز فاشستی همچو شعارهای اغوا کنندۀ هموطنی، همکیشی، و دیگر اکاذب، از مبارزۀ قاطع و سرنوشت ساز در جهت دستیابی به حقوق و امتیازات متساوی کلیه باشندگان کشور، تا رسیدن به حق تعيین سرنوشت خودها دست نکشيده و با درگیرشدن به یک سلسله مسایل فرعی و بی اعتبار مقطعی از مفکورۀ رسیدن به راه حل دایمی به این معضلۀ خانمانسوز تاریخی باز نمانند. آگاهانه ویا غیر آگاهانه همانند گذشته ها با قرار گرفتن در سنگر تردید و فرار از حقیقت، به خدمتگاران بی مزد دشمنان مردم خود مبدل شده و دوام عمر استبداد برعلیه مردم مظلوم خود را با اهمال وسطحی نگری های غیرعقلانی، موجب احمال نشوند. زیرا که دراین مرحله عمق فاجعه عمیقتر ازآن است که ما تصور آنرا داریم و شئونیسم تجدید حیات یافتۀ امروزی دیگر آن شئونیسم ابتدائی قبيله يی و فاقد تجربه و آمادگی های تئوریکی و عملی لازم دراین رابطه نیست و امروزهمان شئونیسم با الهام از تجارب قبلی و گرفتن احضارات همه جانبه در تبانی با ابراستعمارگران جهان و متحدین آنها در منطقه وارد صحنه شده و مصروف کارزار شیطانی خود است، که کوچکترین محاسبۀ غلط در رابطه با آن، اسارت و محرومیت مردم مارا اگر ابدی نسازد حد اقل ده ها سال دیگر طول عمر میبخشد، که این خود گناه نابخشودنی در قبال حقوق و آزادی های مردم تحت ستم و خون شهدای راه حق صلح و عدالت دراین استقامت برای همیش است.
و آنچه که دراین رابطه، متوجه هموطنان پشتون ما میشود این است که، دیگر قبیله سالاران مزدوری که تا حال با نیرنگ های همخونی و هم نژادی و همزبانی آنانرا فریب داده و اغوا کرده و همیشه درمقابل دیگر برادران هموطن شان استعمال نموده اند و ازاین طریق راه دوام حاکمیت خود و برآورده شدن آرزوهای شیطانی اجانب و دشمنان سوگند خوردۀ آزادی و استقلال کشورمان را فراهم میکنند، مورد شناسائی قرار داده و آگاه باشند که این وطن فروشان به جز از منافع خود و باداران شان به هیچ چیز دیگر ایمان ندارند و شعارهای تحمیق کنندۀ برتری جویانۀ توخالی آنها صرف بخاطر استعمال اين مردم مظلوم و بیگناه در جهت رسیدن به آرزو های شوم حیوانی خود آنها ميباشد و بس.
و اینرا نیز باید بخاطر داشت که هیچگاهی در یک کشور با ادامۀ ظلم و نابرابری در بین باشندگان آن زمینه های اساسی و پایدار صلح، رفاه و ترقی فراهم شده نمیتواند. زیراکه ظلم و نابرابری سرچشمۀ نفاق و کشمکش ها است و از دوام کشمکش ها در هرکشور و اجتماعی جز ویرانی و مصیبت های برباد دهنده و خانمانسوز چیزی حاصل نمیشود که در آتش آن فقط دشمنان میتوانند نان خود را پخته و بهره برداری کنند که این خود عملاً به سود هیچ یکی از اقوام و ملیت های هموطن و باهم شریک در غم وشادی این مملکت نیست و این کوچی های غارتگر هم که عملاً پاکستانی و صرف در وقت داشتن کدام منفعت مادی، قوم و خون شریک آن ها اند، هیچگاهی نمیتوانند هموطن ما محسوب شوند، مگر اینکه آنها نیز با اختیار کردن سکونت دایمی در یک گوشۀ کشور، متناسب با پیوند های کلتوری، زبانی و خونی خودها، با دست کشیدن همیشگی از زندگی دووطنی غارتگرانه و منفعت طلبانه، عملاً در کلیه امور روزمرۀ زندگی میهن ما خود را سهیم و استحقاق هموطنی و شهروندی در کشور مارا بخود کمائی کنند. که البته بنابه تجارب وسیعی که از گذشته ها بجا مانده، قبول این امر برای اکثریت مطلق آنها امری است محال و آنان تازمانیکه جبراً از امتیازات بهره برداری چند پهلو از دو کشور افغانستان و پاکستان محروم ساخته نشوند، هرگز پا ازاین معرکۀ نان مفت و امتیازات بدون مسئولیت بیرون نخواهند کشید، که برخورد مسئولانه و آگاهانۀ کلیه هموطنان ما بالخاصه هموطنان پشتون دراین رابطه یکی از فرایض و وجایب تأخیرناپذیرایشان است که نباید به آن کم بهأ داد، و امروز و فردای کشور خودرا فدای حرص و آز تسکین ناپذیر این چپاولگران ساخت.
هموطنان مظلوم و بلاکشیده !
اینکه امروزما و شما می بینیم ویا می شنویم که، عده ای از هموطنان مظلوم ما در یک گوشۀ دورافتادۀ کشور، تحت شرایط دشواری که از امکانات دسترسی به ابتدائی ترین وسایل زندگی انسانی تاهنوزهم محروم و تداوم جنگ های خانمانسوز سه دهۀ اخیر با حدوث خشکسالی ها و ده ها بلا و آفت پیاپی طبيعی ويا غير طبيعی ديگر آخرین رمق زندگی و امید آنان را زیر فشار و ضربت خود قرار داده، ولی باوجود این همه با سجده نمودن به خاک موروثی آبا و اجداد، همانند گذشته ها مصمم به پایداری و مقاومت در مقابله با مشکلات و ادامۀ حیات دراین سر زمین بوده و آنرا گهواره و گور خود محسوب و مصروف امرار حیات اند، بصورت ناگهانی و قساوت تمام مورد هجوم وحشیانه و کین توزانۀ مهاجمین بی وطن و غارتگری تحت نام و عنوان شرم آور کوچی ( بی وطن ) از آنطرف مرزهای جنوبی و شرقی کشور یعنی پاکستان، قرار گرفته و این آخرین منبع امید آنها دراین دنیا یعنی مزرعه و زمین ناچيزی، که حاصل دهی آنهم موکول به لطف آسمان است، بی شرمانه غصب و پایمال مواشی و رمه های این گروه تمدن ستیز وحشی گردیده و در خانه و زادگاه خود به اسارت کشیده میشوند، خیلی ها وحشتناک است و وقیح تراینکه این همه فجایع برای زمامداران فاشیست کشور ما هیچ مسألۀ مهمی نیست و صرف همینقدر که این مقتولین و قربانیان بی دفاع و خلع سلاح، پشتون نیستند کافی و بناءً ارتکاب هر جنایتی در برابر آنها از جانب پشتونهای کوچی جایز است و حتی مسألۀ افغان بودن دراین معامله به هیچ وجهی مطرح نمیشود،این واقعیت خود بیانگر نیات شوم فاشیستی حکمرانان مزدور است، که دراین کشور چی میخواهند و چی آرزو دارند، ولی برعکس اگر کوچکترین اقدامی حتی اگر موجه، منطقی و حق طلبانه هم باشد، از جانب اقوام و ملیت های محکوم در برابر دستگاه مزدور حاکمیت فاشیستی، به حکم یک گناه نابخشودنی و قابل مجازات بی کم و کاست محسوب و با شدیدترین وجهی پاسخ داده میشود، حرفیست که هزاران نمونه در حال و گذشته دارد که ما نمونۀ زنده و تازۀ آنرا در حادثۀ قتل عام مظاهره چیان حق طلب و مظلوم جوزجان بخوبی شاهد هستیم.
هموطنان محکوم ومظلوم !
با اینهمه تجارب و شواهد زنده، دیگر جایز نیست که قافیه بافیم و مرغ خیال بشورانیم، زیرا که هدف دشمنان مردم و میهن ما کاملاً روشن و عوامل اساسی دردها و مصایب دیروز و امروز و فردای کشور ما واضحاً تعریف شده است. و داروهای علاج قطعی این چنین امراض مزمن نیز در کارگاه تاریخ بشریت به صدها نسخه و نمونه از قبل موجود است، که همانا تجارب مبارزات نجاتبخش ساکنین دیگر نقاط گیتی در برخورد با این چنین پدیده های حاکمیت طلبانۀ انحصاری در کشورهای مختلف است، که راه علاج آنرا در متن حقایق جاری و پیرامونی کشور خود دریافته، با رجوع به اصل های علمی ومنطقی حل مسأله از طریق قبول دیموکراسی واقعی و متناسب با خواست های مجموع باشندگان کشور، چون رسیدن به یک نظام دولتی فدرال و ایجاد پارلمان و دولت فدرال وغیره، به مصیبت نابرابری ملیتی و قومی خاتمه داده اند که میتواند الگوهای سازنده و خوبی برای همه منجمله مردم کشور افغانستان باشد.
مگر سوگمندانه با شیوع وضع عقب ماندگی های سیاسی و مصروفیت های سیاسی مقلدانۀ روزمره گی، در نبود حد اقل فهم و آگاهی لازم در رابطه با حقایق سیاسی و اجتماعی موجود در کشور حتی از جانب بسا مدعیان روشن فکری سرزمین ما، که در انبوه راه های دنباله روانه و غیر آگاهانۀ التقاطی ره گم و تاهنوزهم توان انصراف از کجراه و تجدید نظر به گذشته را ندارند و مذبوحانه مصروف نشخوار ترسبات عفونت بار فکری بجامانده از انترناسیونالیسم های گوناگون تا ناسیونالیسم های عقیم و افراطی خودبرتربینی واهی مظلوم در برابر مظلوم و احساس اطاعت و بردگی در برابر ستمگاران مصروف کار اند، خیلی ها فاجعه آمیز است که به دوام عمر استبداد یاری میرساند و باعث ایجاد تردید و نگرانی در صفوف مبارزان راه حق و عدالت در کشور میشوند.
ما در حالیکه نقش این عوامل بازدارندۀ خودی ولی در خدمت ستمگاران را هیچگاهی نباید کم بها داده و بی اعتنا از کنارشان عبور کنیم، هدف اساسی خود را دعوت آگاهی دادن به مردم قرار میدهیم، مردمی که سده ها زیر بار استبداد و نابرابری های مادی و معنوی شکنجه دیده و حقارت ها کشیده اند، و هرآن اقدامی را که در تاریخ جهت رهائی ازاین مصیبت در پیش گرفتند بنابه علت عدم آگاهی کافی و انسجام خط فکری دقیق و حساب شده محکوم به ناکامی گردید، و شگردهای امیدبخش و معجلی هم که طی سالهای اخیر نصیب آنها شد بنابه همان علل دنباله روی های کورکورانه از فورمول های وارداتی، تبعیت از اراده و خواست مغرضانۀ اجانب و کمبود آگاهی، در نبود یک استراتیژی مؤثر مبارزه که متناسب بانیازهای عینی رهائی اقوام و ملیت های تحت ستم از زیر بار استبداد و نابرابری باشد، نه تنها ثمری به بار نیاورد، بلکه همان راه های نیمه روشن گذشته را هم که حاصلی بود از کار و پیکار ده ها نسل و هزاران انسان مظلوم از گذشته های دور تا آن مرحلۀ تاریخ کاملاً به بیراهه مبدل نمود، که رسیدن تکراری به آن مرحله نیز با شیوع امروزی ناسیونالیسم های میان خودی اقوام و ملیت های تحت ستم کاری است دشوار، که صرف با کار آگاهانه و صادقانۀ مجموع محکومین و بالخاصه پیشگامان راه رهائی خلق ها و نمایندگان کار روشنگری در بین مجموع مردم ما بصورت منسجم و پیگیر قادر به تلافی خواهد بود، که تحقق آرزو های نابرآوردۀ مردم ما نیز در جهت رسیدن آگاهانه به آن منزل موعود، بستگی بی کم و کاست به همین تلاشها دارد.
این است هدف اساسی که ما نیاز رسیدن بدانها را همیشه داشتیم و داریم، تا در سرزمینی که زادگاه ازلی و ابدی ماست حق زندگی و تداوم حیات همسان با دیگران را کسب و محکوم به زیستن در خوف و رجا از ناحیۀ تعدی و تعرض هیچ کسی به حقوق طبیعی و انسانی خودها نباشیم و همه باهم و در کنار هم، با تعریف دقیق وهمه جانبۀ مفاهیم هموطنی و تعلقات میهنی، که عمده ترین آن همانا سهم گیری مساوی در برخورداری از امتیازات و قبول مسئولیت ها است، زمینه های ایجاد یک فضای برادری و برابری را عملاً فراهم و کشور خودرا از آبشخور دایمی و هجوم رمه های آدم نما و مواشی تحت فرمان شان از آنسوی مرزها نجات دهیم .
و عمده اینکه با تعيین و تعریف مرزهای قانونی و حقوقی منطبق با واقعیت اصطلاحات چندپهلويی افغان و پشتون دراین سرزمین، که با سوء استفاده های برتری جویانۀ معمول غیراخلاقی و غیرانسانی سیاستبازانه، توسط مشتی از باشندگان کشور برعلیه دیگران، دایما منحیث مادۀ سوخت ماشین دایماً فعال نفاق افگنی و تفرقه آفرینی از جانب شئونیستها ی حاکمیت طلب و دیگر دشمنان سوگند خوردۀ عدالت و آزادی در کشور ما استعمال گردیده، برای همیش ریشۀ برتری جوئی نام پرستانه را نابود و فضای حاکمیت قانون دیموکراتیک را که عاری از هرنوع احساسات برتری جویانۀ غیرانسانی برای همه باشد حاکم نمائیم، که منسوب شدن نام کشور به افغانستان و انحصار این نام توسط پشتون ها و معادل دانستن پشتون و افغان با همدیگر این فضا را شدیداً زهرآلود و دستخوش آشفتگی ساخته است.
تا باشد که با تعریف دقیق حق شهروندی در کشور ما، دیگرهر گروه وحشی از هر استقامتی نتواند ادعای مالکیت به این سر زمین را بلند و فضای زندگی باهمی مردم مارا متلاطم سازد، و حق شهروندی متناسب با معیارهای پذیرفته شدۀ قانونی برای کلیه باشندگان این خطه میسر و قابل فهم و قبول گردد. نابود ساختن ستمگری در کلیه اشکال و جلوه های آن بزرگترین آرمان ماست و تکوین اعتقاد بدان که بیدادگری را بایست نابود کرد، مظهر بلوغ اندیشه و ایمان ما به جاویدانگی حق و حقیقت و عدم پایداری ظلم و استبداد در جهان میباشد.
و من الله التوفيق
Geen opmerkingen:
Een reactie posten