• بازگشت به صفحه اصلی
  • zondag 22 juni 2008

    خلص سوانح دکتـور قمرالـّدين مـصــلح

    بنام حداوند جان و خرد
    خلص سوانح دکتـور قمرالـّدين مـصــلح

    قمرالدّين مصلح فرزند ارباب محمّد شريف و آزاده بيگم، متولد 20 می 1942 ميلادی در شهران در ولسوالی خاش، درآنزمان مربوط ولسوالی جرم، ولايت بدخشان .


    ـــ تعليمات ابتدايی : در زادگاه ، در شـهـران ، از 1328 الی 1333 خورشيدی ، در مکتب " معـروف خـاش " ، در بدخـشـان .


    ـــ تعليمات متوسطه : در مکتب ابن ســـيـنا در کابل ، از 1334 الی 1336 خورشيدی .


    ـــ تعليمات ثانــوی : در مکتب دارالمعلمين کابل از 1337 الی 1339 خورشيدی .


    ـــ تحصيلات عالی : در دانشکدۀ طب دانشگاه کابل از 1340 الی 1346 خورشيدی .


    ـــ سال ( 1347 خورشيدی ) تعليمات نظامی ، ازآنجمله شش ماه تعليمات نظری نظامی در کورس ضابطان احتياط در دانشگاه نظامی کابل در پل چرخی و شش ماه ديگر تعليمات پراتيک نظامی در رشتۀ توپچی در مرکز نظامی مهتاب قلعه در کابل .


    ـــ سال 1348 مدت زمانی در سرويس جراحی شفاخانۀ وزيراکبرخان در کابل و مدتی هم در رياست طب وقايوی و اجتماعی وزارت صحت عامه، بحيث آمر مجادلۀ چيچک در زون شمال و شمال شرق ، يکی از سه زون کشور .


    ـــ سپتمبر 1969 ميلادی جهت تحصيلات عالی و تخصصی ،عازم جمهوری فدرال المان .


    ـــ آموزش زبان المانی در " انستيتوت گويته " در شهرک بوپارد ماورای راين و در برلين غرب .


    ـــ کار تخصصی در رشتۀ جراحی از سال 1971 الی 1977 ميلادی در :


    شفاخانۀ دولتی شهر گومّرسبَخ، تحت پوشش اکادميک دانشگاه بن، شفاخانۀ « هيوسين – شتيفتونگ » در شهر ايسن، تحت پوشش اکادميک دانشگاه شهر ايسن، شفاخانۀ « کرنکنهوس اَم بيورگرپارک » در شهر بريمرهافن، تحت پوشش اکادميک دانشگاه هانوور و در شفاخانۀ « بتهزدا – کرنکنهوس » در شهر دويسبورگ، تحت پوشش اکادميک دانشگاه دوسلدورف با اکمال تخصص در رشتۀ جراحی عمومی و اختصاص در جراحی اوعيه ( شراين و اورده ).


    علاوه برآن يک سال کار آموزشی در رشتۀ يورولوژی، يک سال در رشتۀ انستيزی و وارسی وقايع عاجل و جدی طبی و يک و نيم سال هم در رشتۀ داخله.


    بعد از اکمال تخصص، تا سال 1988 ميلادی تقريباً مدت ده سال، بحيث سرطبيب در رشتۀ جراحی عمومی، در شفاخانۀ اکادميک « بتهزدا – کرنکنهوس » شهر دويسبورگ در المان.


    از سال 1988 الی 2005 ميلادی، کلينک شخصی در رشتۀ جراحی عمومی و وقايع عاجل در شهر دويسبورگ.


    فعلاً بازنشسته و مصروف کارهای شخصی .


    متأهل، همسر هموطن بی بی صديقه کوشانی از فيض آباد بدخشان، دارای دو فرزند مشترک يک پسر و يک دختر، بنام کنشکا و شعله آزاده مصلح .



    پیام تهنیت وشاد باش به هیئت رهبری اعضا وهواداران حزب جنبش ملی افغانستان


    پیام تهنیت وشاد باش به هیئت رهبری اعضا وهواداران حزب جنبش ملی افغانستان
    ------------------
    سید احمد شاه دولتی فاریابی

    سومین کنگرۀ حزب جنبش ملی افغانستان بتاریخ 17 / جون / 2008میلادی درشهرکابل با شوروهلهلۀ اعضا وهواداران آن تدویریافت ، دراجلاس کنگرۀ حزب جنبش ملی افغانستان که علاوه برکادرهای رهبری این حزب تعدادی ازنماینده گان سفارت خانه های کشورها مقیم کابل ،علما ، دانشمندان ،سیاستمداران ازاحزاب مختلف وبعضی مامورین عالیرتبه دولت افغانستان وبزرگان قوم ازملیت های مختلف بقسم مهمان وناظرحضوربهم رسانیده اند که این امرنشان دهندۀ محبوبیت حزب جنبش ملی دربین عامۀ مردم ، نفوذ وتوانمندی سیاسی واجتماعی آن درکشورمیباشد .
    حزبی که دریک جامعه درروح وروان توده های میلیونی مردم توانسته باشد ریشه بدواند یقین که این ریشه های ناشی ازپیوند های سیاسی وروابط حسنۀ اجتماعی اعضای آن حزب ، حیثیت تسمه های ارتباطی مستحکم سیاسی بین حزب وتوده ها تلقی گردیده حزب زمینه های تکامل وبرومندی بیشترمی یابد واگرکادررهبری چنین حزبی درهرشرایطی درفرازوفرود زنده گی سیاسی اش تسمه های ارتباطی را با توده های میلیونی جامعۀ که دران کاروفعالیت مینماید قا درباشد که محکم نگهدارد آنگاه میتوان گفت که چنین حزبی میتواند به یک حزب شکست ناپذیربد ل گردد .
    ازنخستین سال های تشکیل جنبش ملی درسال 1992میلادی که اعضای آن تحت رهبری سترجنرال عبد الرشید دوستم وسایرمسئولین اموردرهمه و قت درخدمت هموطنان قرا رداشته برای تامین امنیت وثبات درمناطقی که توظیف به اجرای وظیفه گردیده اند با کمال متانت انجام داده ودرتامین امنیت عامه مصدرخدمات شایان وصفی گردیده اند ازهمین سبب است که جامعۀ افغانستان وتوده های میلیونی مردم به کرات ومرات درمقابل هرگونه توطئه ودسایس مخالفان سیاسی درمقابل جنرال دوستم موسس حزب جنبش ملی وسایروابسته گان این حزب ، درهربرهۀ زمانی به دفاع بیدریغ عملاً آماده گردیده منتظرصدوردستورازسوی مقا مات حزب جنبش ملی گوش به آوازبوده اند وبزرگان قوم نیزبا آنکه رسماً افتخار عضویت حزب جنبش ملی را نداشته اند ، جنبش ملی را بعنوان علم بردارنهضت مترقی وخدمتگارواقعی مردم تشخیص نموده درهرزمان لازم برای انجام خدمت درحمایت ازکادررهبری جنبش ملی وده ها هزارنفراعضای آن که فرزندان شجاع این هواداران دموکراسی وعدالت خواهی هستند به میدان آمده اند ، خوشا به چنین حزبی که با قرار گرفتن درخدمت جامعه وعمل کردن مطابق خواست آنها درروح وروان ایشان جا گرفته ازحمایت بالفعل وبا لقوۀ میلیونی توده ها بر خوردارباشد.
    کنگرۀ حزب جنبش ملی افغانستان که برای دست یافتن به شوروبحث ها ، تبادل نظرها ، استماع پیشنهاد های سازنده وانتقاد های انتباهی اعضای کنگره حزب ، سه روزرا مد نظرگرفته است این عمل کادررهبری جنبش ملی ، مبین علاقمندی وافرآنها به ارج گذاری به اصول اساسی وپرنسیپ های دموکراسی واجراات دموکراتیک میباشد که یقیناً درظرف سه روزهرگونه نظرات موافق ومخالف مجال تبارزمی یابد که موظفین وانا لیزران نظریات ، پیشنهادات وانتقادات ارایه شده راضمن یاد داشت مهمترین جوهرمطالب درغنی ساختن محتوای مرام نامه واساس نامۀ حزب جنبش ملی استفادۀ معقول خواهند نمود.
    درسومین کنگرۀ حزب جنبش ملی که کادرهای ورزیده ازولایات وحتی روستا های دورازمراکزشهرها درکنگره توان حضوریافته اند با الهام ازسخنان مهمانان عالیقدرومعززین شرکت کننده درکنگره ، درگزینش کادررهبری حزب جنبش ملی با شناخت عمیقی که ازعملکرد آنها درجامعه دارند با درنظر داشت سنگینی وظایف ومسئولیت های امورحزبی وسیاسی مندرج درمرام نامۀ حزب وتوان سودگیری آنها ازشیوه وشگرد تبلیغات موثرترومفید تربرای روشنگری اذهان توده ها وجوانان اقدامات بجا وعالمانه یی را انجام خواهند داد ، یقین است که کنگره حزب جنبش ملی طبق روال معمول دراحزاب سیاسی ، پرتلاش ترین ، متجرب ترین و نخبه ترین افراد وفاداربه آرمان حزب ومردم را به صفت اعضای رهبری ورئیس ومعاونین آن برگزیده با تجدید پیمان با همدیگردرخدمت توده های میلیونی مردم وجامعه که بحیث نیروی عظیم بالقوه وبا لفعل درحمایت ازایشان قرار دارد ، قرارخواهند گرفت وبا ایمان تزلزل ناپذیربه منظوررسانیدن این کاروان سیاسی واجتماعی به سر منزل مقصود که دموکراسی سیاسی، تعمیم عدالت اجتماعی ،متساوی الحقوق بودن تمام اقوام ساکن درکشور، تامین وتعمیم امنیت وصلح وثبات درافغانستان است به پیش خواهند رفت وهرگاه وهرگونه اعمال مخربانه وباز دارند ۀ مخالفان دموکراسی را خنثی خواهند نمود وهرآن گروهی که برای جلوگیری ازپیشتازی وحرکت این کاروان سیاسی واجتماعی سنگ اندازی نماید با ایثار وفدا کاری های لازم به این اخلال گران اجازه نخواهند داد که این کاروان درحال حرکت به راه معقول واهداف عالی متوقف گردد .
    من به نوبۀ خود تدویرسومین کنگرۀ حزب جنبش ملی افغانستان رابا تصامیمی که جدیداًدرمورد انتخاب اعضای رهبری، گزینش رئیس ومعاونین حزب که با اصلا حات لازم مرام نامه واساس نامه آن درپروسۀ کارکنگره به تصویب میرسد آنرا یک موفقیت بزرگ سیاسی به اعضا وهوا داران جنبش ملی تلقی نموده واین موفقیت چشمگیررا به اعضای رهبری وتمام اعضا وهواداران توده های میلیونی حزب جنبش ملی که بحیث پشتوانۀ مستحکم وپایگاه قوی سیاسی واجتماعی آن قراردارد ازصمیم قلب تبریک میگویم وموفقیت های چشم گیرتردیگر را درراه رسیدن به آرمان والای مندرج درمرام نامه حزب جنبش ملی افغانستان آرزومینمایم (باعرض حرمت دولتی فاریابی)

    کوچی ها یا طالبان

    کوچی ها یا طالبان

    ‏در ولایات مرکزی کشور با رسیدن تابستان تشویش و دلهره آغاز ګردیده است عده یی بنام کوچی با سلاح های سبک و سنګین درین ولایات سرازیر شده اند و عده یی از هموطنان مظلوم ما را از خانه و کاشانه شان اواره ساخته اند.این مهمانان نا خوانده که از سالیان متمادی هر سال درین مناطق یورش می برند،خاطرات حزن انګیزی از خود بجا ګذاشته اند و هر سال باعث قتل و کشتار،غارت و دزدی و خرابی علف چر ها و زمین های زراعتی مردمان بومی منطقه می ګردند امسال نیز که هنوز تابستان بمعنی واقعی کلمه در آن مناطق نیامده،یورش کوچی ها باعث آوارګی عده یی از هموطنان شده و حتی در بعضی ولوسوالی ها منجر به زخمی شدن یک عده ګردیده است چند نفر نیز بر طبق اخبار منتشر شده به اسارت برده شده اند کوچی ها با بزرګان منطقه به مذاکره حاضر نشده و به حل مسالمت آمیز قضیه علاقمندی نشان نداده اند. پدیده کوچی ګری که خود یک پدیده کهنه قرون وسطایی است،از برکت حاکمیت قبیلوی سالها و قرن ها استمرار یافته،عده یی هموطنان مظلوم ما را در سرګردانی دایمی قرار داده است زحمت کشان کوچی،از مظلوم ترین،عقب مانده ترین،فقیر ترین و بی سواد ترین کتګوری افغان ها بوده در شرایط نهایت دشوار حیات بسر می برند کوچی های زحمت کش همچون سایر زحمتکشان کشور تحت ستم فوق العاده اقتصادی قرار داشته از جانب خان ها و ارباب ها و سر خیل های خودی بیرحمانه استثمار می شوند انان نه تنها مالک هیچ چیز نیستند،بلکه سرنوشت اعضای فامیل شان نیز از جانب سر خیل ها و خان ها تعین می ګردد کوچی های زحمتکش توسط حاکمان جبار قبیلوی در طول سالهای متمادی در برابر خلق های زحمتکش وطن مورد سو استفاده قرار ګرفته،با ترزیق روحیه تفوق طلبی آنان را وسیله سرکوب دیګر زحمتکشان قرار داده اند حاصل این همه کشمکشها و دشمنی های دیر پا فقط و فقط به سود خان ها،اربابان و حاکمان بوده،نتیجه آن قتل زحمتکشان کوچی و غیر کوچی بوده است اظهارات وکیل به اصطلاح کوچی ها در مجلس نماینده ګان،که غیر از کوچی ها همه اقوام وملیت ها را بیګانه و غیر اصیل دانسته بود،نشان دهنده عمق توطیه و دسیسه ایست که از جانب پاکستان،طالبان و القاعده به کمک طالبان نیکتایی پوش داخل حاکمیت براه انداخته شده و نتیجه آن را در ولایات هزاره نشین به چشم سر مشاهده می کنیم پرګرام های پر سر و صدای خلع سلاح که در مناطق مرکزی و شمالی تا حد زیادی مورد تطبیق قرار ګرفت،مردم بومی منطقه را در حالت اسف باری بی دفاع نموده،بر عکس سر خیل ها و خان های کوچی ها با در دست داشتن سلاح های ثقیل و خفیف هر ګونه ظلم و دشمنی را به کمک اسلحه می توانند انجام دهند سال ګذشته وضع چنان اسف انګیز بود که حتی دولت آقای کرزی مجبور شد به اصلاح کمیسیونی را موظف نماید تا کشمکش های ایجاد شده را حل و فصل نماید طبعا کمیسیون حل و برسی کشمکشهای کوچی هابا مردم محل همچون سایر کمیسیون ها به نتیجه نرسید و معضله کوچی ها همچنان باقی ماند که امسال با دیګر جوانه های از کشمکش ها،حق تلفی ها و تجاوز به مال و ناموس مردم بومی از همین حالا مشاهده می ګردد سوال اینجاست که همین کوچی ها،که نه تذکره تابعیت دارند و نه ورقه هویت،اصلا تابع کدام کشور اند و تعداد شان به چند نفر می رسد؟آیا در ولایات مرکزی که هزاران دهقان زحمتکش از کمبود زمین و آب رنج می برند و قادر به تامین مواد مورد ضرورت خود شده نمی توانند امکان تامین زنده ګی کوچی ها وجود دارد؟اګر چنین امکانی میسر است و دولت تنظیم کننده رابطه کوچی ها با مردم محل اند،این همه سلاح خفیف و سنګین چرا به اختیار کوچی ها ګذاشته می شود؟کی ها این سلاح ها را به اختیار آنان قرار می دهند؟ارګان های دولتی؟استخبارات پاکستان؟طالبان؟ یا هر سه منبع در تفاهم با هم به چنین عمل خاینانه و ضد بشری مواصلت می ورزند؟حدس و ګمان ها اینست که هر سه منبع در تفاهم با هم برای بقای حاکمیت قبیلوی در کشور و استمرار دشمنی ملی در افغانستان کوچی ها را مسلح می سازند و در منطقه اعزام می دارند در چنین حالتی آیا می توان از عدالت اجتماعی و وحدت ملی حرف زد؟آیا در جمهوری به اصطلاح دموکراتیک،که اسلامی هم است،با چنین روش حکومت داری می توان ملت سازی کرد و از حقوق شهروندی بحث نمود؟به عقيده صاحب نظران با چنین روش ها نمی توان از دموکراسی،حقوق بشر،آزادی های مدنی و حق مساوی شهروندی صحبت نمود روشهای حیله ګرانه محانل حاکم کشور در قبال معصله کوچی ها جز تعمیق اختلافات ملی و دامن زدن به خصومت های قومی نتیجه دیګری نمی تواند داشته باشد مردمان بومی نیز امروز این درک و فهم را پیدا کرده اند که استفاده افزاری از کوچی ها توسط حاکمیت قبیلوی فقط و فقط دشمنی با مردم افغانستان است و تشدید هر چه بیشتر استثمار زحمتکشان.
    برای حل اساسی و دايمی اين معضله يگانه راه اسکام کوچی ها در مناطق که کوجی ها با مردمان آن مناطق وجوه مشترک دارند. زمین های بیکرانی در جنوب،جنوب شرق و جنوب غرب کشور وجود دارد که دولت با تامین آب درین مناطق می تواند این زمین ها را قابل سکونت نماید و با ایجاد شهرک ها و فارم های زراعتی کوچی های آواره وطن را مسکون نماید طبعا با اسکان کوچی ها فرزندان آنان از نعمت سواد و دانش بهره مند می ګردند و در طول زنده ګی دو سه نسل پدیده کهنه قرون وسطا یی کوچی ګری که در قرن بیست و یکم موجودیت آن مایه شرم دولت مردان کنونی است،به تاریخ سپرده می شود و دیګر از این مردمان زحمتکش،خان ها،اربابها و حاکمان استفاده افزاری کرده نمی تواننداین مسله نیز قابل ذکر است که توقع انجام چنین وظیفه بزرګ از دولت کنونی صادر شده از خارج،بیهوده است دولت دست نشانده فعلی نه صلاحیت انجام چنین وظایف بزرګ را دارد و نه اراده آن را لذا این وظیفه خطیر همچون ده ها وظیفه مبرم دیګر بعهیده دولتیست که به اراده مردم متکی بوده و با رای مردم حاکمیت ملی را به نماینده ګی مردم تمثیل کند چنین دولتی زمانی ایجاد می ګردد که نیرو های ملی،مترقی و دموکرات کشور بخاطر نجات مردم از درد ها و رنج های بیکران شان متحد شوند و مردم را در تامین حاکمیت شان یاری رسانندبرای رفع فوری معضل کوچی ها با مردم منطقه،روشنفکران کشور بایست صدای اعتراض خود را علیه سیاست های خاینانه دولت در قبال مسله،بلند نمایند و با بسیج مردم در اعتراض مسالمت آمیز علیه این سیاست ها نقش خود را ایفا نمایند در غیر آن طالبان در لباس کوچی ها،با تفاهم عناصر معلوم الحال در حاکمیت فعلی،سیاست زمین سوخته و نسل کشی را که قبلا از جانب آنان چندین بار تجربه و تطبیق شده،بار دیګر مورد تطبیق قرار می دهند و دشمنی ملی را هر چه بیشتر تعمیق می بخشند محمد الله وطندوست

    سقوط زندان قندهار وفرار زندانیان طالب


    توردیقل میمنگی

    سقوط زندان قندهار وفرار زندانیان طالب از آن بمثابۀ یک توطئه در جهت تحقق توطئه های دیگر
    و راه اندازی
    دور تازۀ ازبازی ها در حیات سیاسی جامعۀ ما

    مروری بر رویداد های تاریخی کشور ما ،ازبدو پیدایش واساسگزاری دولت کنونی افغانستان تا امروز به وضاحت نشان میدهد که پای توطئه ودسیسه به شکلی از اشکال در شکل گیری تمامی حوادث سیاسی واجتماعی جامعۀ ما دخیل بوده وهیچ لحظۀ از تاریخ سراپا رنج ومصیبت این سرزمین فارغ ازحیطۀعملکرد توطئه هاودسایس منفعت جویانۀ دلالان فرومایه وحامیان بیرونی آنهابه اشکال وشیوه های مختلف نبوده ونیست. که قربانیان مظلوم آن بازی ها همیشه ودر هر دوری فقط مردم مظلوم وبی دفاع این سرزمین بوده ومیباشد.
    ثبوت مدعای مارا درین مورد نیاز چندانی به استدلال وتوضیح نیست،زیرا که هر صفحۀ از تاریخ ظلمت سرشت سر زمین ما،هزاران نمونه از نقش آفرینی توطئه وتوطئه بازان درین کشور دارد که درینجا مجال ارزیابی وتوضیح همۀ آنها میسر نمیباشد، ولی زندگی مصیبت بارحال وگذ شتۀ مردم مامنحیث مجموع ، با غرق شدن در گرداب عفونت بار نظام قبیلوی ،در یک مسیر قهقرائی خود بهترین گواه آن هاست ، که نشان دست های پلید مزدوران بیگانه پرست را درهمۀ آنها میتوان پیدا کرد وهیچ اکسیری هم آن نقش های رزالت وخیانت را نمیتوانداز صفحات تاریخ کشور ما پاک کند
    .بزرگترین نتایج سوءاین توطئه بازی های تاریخی درروان جامعه ومردم ما ،همانا شکل گیری یک نوع فضای بی باوری نسبت به واقعیت های قانونمند وجاری در حیات روزمرۀ آنها ،توأم با سقوط ارزشها وامحای باورهادر کنارهزاران رنج ومصیبت مادی ومعنوی دیگر ا ست ،که جامعه ومردم مارا جبراً از رسیدن به آگاهی اجتماعی وخود آگاهی انسانی محروم وسیطرۀ حاکمیت های مزدور استبدادی رادرین سرزمین تداوم می بخشد .
    مضحکۀ هجوم طالبان مسلح ،مجهزبا راکت انداز ها ودیگر سلاح های ثقیل وخفیف و بدرقۀ موتر های حامل مواد منفجره بالای زندان قندهارکه کمیت پرسونل امنیتی موجود در آن شهر اعم ازپولیس ،ارتش ،ادارۀ امنیت دولتی یا استخبارات ونیروهای خارجی مستقر درآنجا،بیشتراز مجموع باشندگان اصلی شهر میباشد، خود گواه این حقیقت است که بازهم ماشین توطئه سازی حامیان نظام شئونیستی طالبانی در کشورما ، در حال طرح وتدوین برنامه های جدید ی است که سقوط زندان قندهار وفرار آن کتلۀ چندین صد نفری طالب والقاعده از آنجا، خود یک کار تدارکاتی پلان شده وبزرگ دیگری در همین راستا میباشد . و مردم ما به زودی شاهد برپائی مرحلۀ عملی وعلنی کار وبوجود آمدن دیموکراسی نمونۀ طالب ، القاعده در افغانستان خواهند بود.که این خود بمثابۀ آغاز دور جدیدی از شکل گیری فجایع درحیات مردم ماست که توضیح بهتر آن نیاز مند بررسی کوتاه وهمه جانبۀ چگونگی سازمان یابی توطئه ها در سالهای اخیر، باچگونگی تأثیرات آنها بالای حیات جامعه ما میباشد ،که ماذیلاً به آن می پردازیم:
    تا باشد که در افشای چهره های کثیف توطئه گران وحامیان بین المللی ایشان در آفرینش جنایات ورزیلت های جاری درین معرکۀ خون وآتش بی انتهای سرزمین خود ،نقش در خور توان خود را ایفا ، واهداف توطئۀ سقوط زندان قندهاررا توسط طالبان در معرض آگاهی مردم خویش قرار داده بتوانیم.
    طوریکه همه میدانند ظهور طالبان در کشور ما یک توطئۀ ازقبل پلان شدۀ امریکا وانگلیس درتبانی بادولت های پاکستان ،عربستان سعودی ،امارات متحدۀ عرب ومافیای بین المللی نفت وانرژی با همکاری مستقیم حلقات معین شئونیستی از داخل کشور ماچون سلطنت طلبان طرفدار شاه متوفی ، اعضای حزب دیموکراتیک خلق وابسته به جناح شاهنواز تنی وحفیظ الله امین، افغان ملتی ها ،تنظیم های جهادی وابسته به مولوی محمد نبی ،یونس خالص ،گلبدین حکمتیار،عبدالرسول سیاف وغیره بود. که اهداف عمدۀ آنرا در داخل کشور ما حاکم ساختن دوباره وبی کم وکاست نظام قبیلوی پشتونیسم شکست خورده با سلاح زنگ زدۀ فاشیسم مذهبی ، ودر مقیاس منطقوی ایجاد یک پایگاه مطمئن سیاسی نظامی در جهت نیل به اهداف بزرگ سیاسی واقتصادی چون دستیابی به منابع سرشار انرژی ونفت در کشور های تازه به استقلال رسیدۀ شوروی سابق واعمال نفوذ در آن کشور ها ،تکمیل خط محاصرۀ اطراف ایران وزیر فشار قراردادن آن کشور ،نزدیک شدن به سرحدات چین وتأمین رابطه با جدائی طلبان اسلامیست اویغور وبودائیان تبتی بازیر کنترول آوردن برنامه های اتومی پاکستان وهند تشکیل میداد.
    برنامۀامریکا وشرکای آن درین رابط مؤفقانه تطبیق شد وطالبان در افغانستان مستقرویکجا باآنها نیروهای استخبارات پاکستانی ،امریکائی ،انگلیسی وغیره نیز در اتحاد وتفاهم باهم داخل افغانستان شده وبکار های محوله خود عمل نمودند ،که بعد از گذشت اندک زمانی از حاکمیت طالبان در کشور ما ،به کلیه اهداف شامل بر نامۀ خود در وجود طالبان نایل وبهانه های اشغال عملی کشور ما راجهت تحقق بخشیدن به قسمت های بعدی پلان وبرنامه های تدوین شده،بدست آوردند. که اکنون باید وارد عمل گردیده وافغانستان راعملاً اشغال میکردند ،که چنین هم شد.
    امریکائی ها ومتحدین آنها با ارزیابی نتایج کار، پلان گزاری های مقدماتی خود در وجود طالبان بخوبی در یافتند که وظیفۀ آنها در آن مرحلۀ کار مؤفقانه به پایان رسیده وحیات جامعۀ ما تا حد آخر به آشوب کشیده شده ،وهر نام وعنوانی راهم که خواسته باشند به آن اعطا نمایند ،بی چون وچرا قابل تطبیق است ،بناءً باید است که نقش طالبان مطابق به نیاز مندی تداوم بازی هادر مراحل بعدی سازماندهی، واز حاکمیت ساقط گردند وهمچنان نقشی را هم که اسامه بن لادن دوست ومتحد اسبق امریکا وغرب در کشور ما وجهان بایستی درین بر نامه ایفا مینمود دیگر تکمیل شده بود وباید که به اوهم وظایف دیگری در راستای اهداف ومنافع استراتژیک امریکا ومتحدین آن در کشور های اسلامی تفویض می گردید.که چنین هم شد.
    بادر نظر داشت ملحوظات فوق الذکر ودیگر اهداف پلان شدۀ بعدی ، مرحلۀ اول سر نگونی طالبان از اریکۀ قدرت مستعجل فرا رسید ووقوع حادثۀ یازدهم سپتامبرنیز انگیزۀ خوبی شد در جهت کسب مشروعیت اشغال افغانستان توسط امریکا از جانب جامعۀ جهانی، به بهانۀ جنگ بر علیه تروریسم وبنیاد گرائی خلق شده وپرورش یافته در لابراتوار های استخباراتی خود امریکاوانگلیس .
    در حالیکه بنابه اظهارات خود مقامات امریکائی پلان حمله بالای افغانستان واشغال حتمی آن حتی اگر حادثۀ یازدۀ سپتمبر هم صورت نمیگرفت کاملاً یک امر قطعی بود که واقعۀ حمله بالای برجهای بازار تجارت جهانی در نیویارک بهانۀ خوبی شد که به عملی شدن پلان حمله واشغال، مشروعیت حقوقی اعطا نمود .
    که به تعقیب آن امریکا ومتحدین آن با حملات هوائی وزمینی در یک جوهمکاری تکتیکی با نیرو های ضد طالبان غیر پشتون در داخل افغانستان،طالبان را ظاهراًاز اریکۀ قدرت برون رانده ولی در عمل آنهارا در نقش های جدید درامۀ استعماری بکار استخدام نمودند. حال سوال اینجاست که :
    هدف امریکا از اتحاد تکتیکی بامخالفین غیر پشتون طالبها در این برنامه چی بود؟
    دراز شدن دست همکاری امریکا به جانب نیروهای ضد طالبان در جبهۀ جنگ مقاومت هم درین پروژه کاملاً یک پردۀ حساب شدۀ درامۀ طالب وتروریسم بود .
    که هدف عمدۀ آنرادر مرحلۀاول به استخدام کشیدن نیرو وامکانات ارزان قیمت نیرو های مقاومت ملی ، بعنوان قدرت های با القوه وبا الفعل ،در مقابله باطالبهای طماعی تشکیل میداد که باارتقای موقف خودها ازحجره های متعفن مدارس پاکستانی تا اریکۀ قدرت سیاسی در افغانستان در صدد حفظ غنیمت قدرت سیاسی بدست امده وباقی ماندن در این موقعیت عاریتی برای همیشه بوده ودر مقام دفاع از آن آمادۀ جنگ بر علیه هر از خود وبیگانۀ بودند ، وچون سگی هاروگرسنه،که تازه به نعش متعفن قدرت دست یافته باشد، حتی صاحبان اصلی خودراهم نمی شناختند.
    وهدف عمده تر ازآن دراین دوستی گرگ ومیش با مخالفین مسلح طالبان جلو گیری از بوجود آمدن یک جبهۀ مقاومت ضد اشغالگران جدید قبل از عملی شدن پلان وپروژه های مورد نظر آنها درین کشوروخلع سلاح نمودن این نیرو های مسلح بود که ،عمدتاً غیر پشتون هارا در برمیگرفت .
    تا بدینترتیب نیروهای جنبش مقاومت بر علیه طالبان واشغالگران پاکستانی رابا استفادۀ مقطعی از درون متلاشی ساخته ،در آیندۀ ظهور مجدد طالبها وتحکیم پایه های حاکمیت شئونیستی در افغانستان هیچ مانع ومقاومت قابل حسابی را باقی نگذارند.
    بناءً امریکا ومتحدین آن در یک جوهمکاری وتشریک مساعی همه جانبه با مزدوران داخلی خود ، یکایک مواد پلان مطروحۀ خود هارا مؤفقانه تطبیق ونیروهای ضد طالبان راکه تا این مرحله از طریق جنگ های مستقیم مؤفق به نابود سازی نگردیده بودند،در مرحلۀ جدید بازی ها ، با بکار گیری توطئه ونیرنگ نه تنها ازبین بردند ، بلکه با ایجاد نفاق وبی اعتمادی در صفوف ایشان ، چنان حالتی را در بین آنها مستولی نمودند که عملاً بد تر از محو شدن کامل وافتخار آمیز است زیراکه بخش عمدۀ آنهااکنون در خدمت نیروهای اشغال گروشئونیست ها قرارگرفته ومصروف درویزه گری کرم این خدایان قدرت درکشور وخانۀ خود میباشند وهر نوع باور واعتماد به نفس انسانی در وجود آنها به هدر رفته ، وبخش های کوچکی از این نیروها هم که تا هنوزتلاش حضوردر معرکه را دارند با خطر هزاران توطئه ودسیسۀ مواجه وتوانمندی کار مؤثرحساب شده را کاملاً ازدست داده اند .
    در حالیکه تجدید نیروی طالبان والقاعده باجابجا سازی آنها در مناطق پشتون نشین وتوسعۀ آن در دیگر ساحات کشوربه شدت جریان دارد . تحریک احساس قدرت طلبی در بین پشتون هابه عنوان مدعیان اصلی وهمیشگی تصاحب قدرت وحاکمیت در افغانستان با پیوند زدن آگاهانۀ منافع هردو جانب یعنی طالب وشئونیسم در وجود بر نامه های فاشیستی مذهبی طالبان ،در هردو طرف خط دیورند بامسلح ساختن آنها از طریق استخبارات نظامی پاکستان وتنظیم های جهادی اسبق پشتون که، هم درترکیب دولت دیموکرات فاشیستی حامد کرزی حضور فعال دارندوهم در صفوف مخالفین آن، کاری است بلا انقطاع وبی پرده.
    کلیه قراین حاکی از آن است که شئونیسم یکبار دیگرخود را آمادۀ تصرف قدرت تمام اعیاردولتی در کشور وتاجران دیموکراسی وحقوق بشر جهانی هم خود هارا جمع وجور در جهت پرش بالای اهداف وقربانی های جدید در منطقه مینمایند .که ما دلایل وشواهد آنرا نه تنها درافغانستان بلکه درپاکستان ودیگر کشور های منطقه وجهان نیز مطالعه کرده میتوانیم که عمده ترین آنها همانا تحولات اخیر پاکستان وتلاشهای امریکا وانگلیس درین رابطه است که ما ذیلاً به آنها اشاره مینمائیم . در پاکستان دولت جدید با اشتراک همان مهره های قد یم وایجاد گران اصلی طالب ها یعنی حزب مردم پاکستان در ائتلاف با مسلم لیگ شاخۀ نواز شریف رویکار آمد . د ولت جدید فرمایشی پاکستان از همان نخستین گام ها مسألۀ مذاکره وتفاهم با طالبان را در قلمرو پاکستان در دستور برنامۀ کاری خود قرار داده وبه اینترتیب طالب والقاعدۀ متحد باآن را به عنوان یک نیروی قابل حساب در منطقه وجهان مطرح ، وموافقۀ آتش بس باآنها رابه امضا رسانید . که مسلماً این همه در نبود موافقه وپشتیبانی امریکا وانگلیس بکلی کاری بود ناممکن که زمامداران مزدور پاکستانی هر گز جرأت مبادرت بدان را نداشتند واین خود همچون گذشته ها نشاندهندۀ توافقات پشت پردۀ پاکستان وامریکا در رابطه با سر نوشت افغانستان است که عنقریب با آوردن تکراری طالبان در حاکمیت دولتی افغانستان تحت نام مصالحۀ ملی ویا هر نام دیگری که باشد جنبۀ عملی بخود خواهد گرفت.
    همچنان درمطابقت با همین هدف وبرنامه است که امریکا پلان مسلح سازی مردم قبایل آن طرف خط دیورند را با عنوان ساختن ، استعمال آنها بر علیه طالبها والقاعده روی دست گرفته ومصروف کار در رابطه با چگونگی تطبیق آن است که در واقعیت امر مسلح سازی خود طالبان یعنی شئونیست های واقع در دو طرف خط ذیورند بر علیه مردم افغانستان میباشد .
    در انگلستان فریاد های گولدن براون صدراعظم بریتانیه،این شریک درجه یک امریکا هم درین مقطع قابل دقت است که همواره ازعطف توجه به طالب ها به عنوان یک نیروی قابل حساب درمعادلات سیاسی کنونی افغانستان حرف میزند وحتی حرف از توجه به آیدآلوژی طالبانی را نیز مطرح میکند . ودر طی مدت شش سال گذشته نیرو های مسلح بریطانوی یکجا بادیپلومات های مقیم آن کشور در افغانستان ، با جابجائی در منطقۀ هلمند ، مؤفقانه توانستند که نیروهای طالب والقاعده رامنسجم ویکبار دیگر وارد عرصۀ کار وزار نمایند .
    جابجاسازی طالبان تحت نام وعنوان کوچی ها در مناطق مرکزی وشمالی کشور با ایجاد فضای جنگ وکشمکش در بین باشندگان بومی ومهاجمین مسلح نیز یک بخشی از همین برنامه است.
    سقوط زندان قندهار وفرار آن کتلۀ چند ین صد نفری طالب والقاعده از آنجا، خود یک کار تدارکاتی پلان شده وبزرگ در همین راستا است . که مردم ما به زودی شاهد برپائی مرحلۀ عملی وعلنی کار وبوجود آمدن دیموکراسی نمونۀ طالب ، القاعده در افغانستان خواهند بود. .
    در چنین یک اوضاع واحوالی که استعمار وایادی آن جز تعمیل آرزوهای شوم خود هیچ دغدغۀ ندارند ومردم مظلوم افغانستان منحیث مجموع، قربانیان مظلوم وبی دفاع این بازی های غیر انسانی در منطقه وجهان محسوب میشوند، یگانه راهی که درپیشروی همه باقی میماند همین بیدار شدن از خواب غفلت ورجوع به خویشتن انسانی بدور از اند یشه ای برتری جوئی های واهی وخانمانسوزباشناسائی دقیق وهمه جانبۀ دشمنان مردم ومیهن ما است که از سالها بدینسو مردم مارا در آتش خود میسوزد ودر حرارت آن صرف دیگ نفاق میجوشدونان دشمنان به پختگی میرسد وقبیله سالاران مزدورخوشحال از حکومت کردن های ننگین خود واستعماریون کهنه کار هم راضی از تطبیق برنامه های خویشتن اند .
    مقاومت تا سرحد نابودی مطلق توطئه گران وایادی آنهادرین سر زمین ،یگانه راه رسیدن به سعادت صلح وبرادری برای همه است ،بیایید که همه باهم درین راه متحد وکشور خود را ازین گرداب مذلت وارهانیم ، تاباشد که از وطن ما پای مداخله گران دسیسه ساز وبی رحم یکجا با دست های کثیف مزدوران بی وجدان شان قطع ودیگرهیچ هموطن مادر کشور خود ، خویشتن را اسیر پنجه های بی رحم بیگانگان وغلامان گوش به فرمان شان احساس نکند وسایۀ دشمنان از سر زمین ما برای همیش ساقط گردد .
    شئو نیسم وانحصارطلبی بزرگترین دشمن وحدت وهمبستگی مردم ما در کلیه مراحل تاریخ این کشور بوده وامروز نیزشئونیست ها در ائتلاف با دشمنان رنگارنگ آزادی، استقلال ، تمامیت ارضی وارزش های انسانی وتاریخی جامعۀ ما مصروف کار وزار اند .ایجاد یک جبهۀ واحد بر علیه این دشمن مشترک همه مردم افغانستان که هیچ قوم وملیتی از آن مستثنا نیست ضرورت تأخیر ناپذیر رهائی از گرداب مصائب جاری در کشور ماست .مبارزه بر علیه شئونیسم وحامیان برتری طلبی در میهن مشترک ما به هیچ صورتی به مفهوم مبارزه برعلیه منافع برادران پشتون ما نبوده ونیست .وما درین مبارزه صرف خواهان از بین رفتن نابرابری وبی عدالتی در کلیه اشکال وجلوه های آن هستیم وخواهیم بود.
    به امید تحقق این آرزوی انسانی در ین سرزمین

    یکبار دیگر مسألۀ کوچی ها و هجوم غارتگرانۀ اخیر آنها


    توردیقل میمنگی

    ظلمت شب میکند بیداد بر اورنگ شهر
    تو به فکر تعبیر صبح با هزار افسانه ای



    یکبار دیگر مسألۀ کوچی ها و هجوم غارتگرانۀ اخیر آنها بالای خانه و مزارع
    مردم هزاره جات و سکوت مقامات دولتی و امنیتی افغانستان
    دراین رابطه

    بازهم مهاجمین مسلح کوچی ها، این وارثین عنعنوی پاکسازی های قومی و تعقیب کنندگان دایمی پالیسی های عبدالرحمان خانی، نادرخانی، هاشم خانی و غیره در رابطه با اقوام و ملیت های غیرپشتون و مطمئن ترین متحدین القاعده و طالبان و تکیه گاه مافیای تولید و قاچاق مواد مخدر امروزی درکشور و استخبارات پاکستان و دیگر منابع تروریستی و مافیائی درمنطقه و جهان، در اوایل ماه جوزای سال جاری با حمله نمودن بالای زمین، خانه، باغ و دیگر داشته های مردم هزاره جات، خون های مردم بیگناه را جاری، کشتزارها و مزارع آنانرا تخریب، علفچرهای ایشانرا تصرف و فضای فقدان حاکمیت قانون و امنیت را به نمایش گذاشتند. و به این ترتیب یکبار دیگر اقوام و ملیت های محکوم کشور ما را با نیات و آرزوهای شوم قبیله پرستان حاکم که همانا محو و نابودی کامل و مطلق غیرپشتون ها دراین سرزمین بوده و است، ازنو آشنا نمود.

    سکوت معنی دارمنابع دولتی افغانستان و دیگر مراجع قدرت به شمول پارلمان، احزاب و جریانات سیاسی مدعی حق و عدالت اجتماعی و دیموکراسی، خبرنگاران و منابع اطلاع رسانی کشور ما و جهان، در قبال این قدرت نمائی وحشیانۀ طوایف کوچی در گذشته و حال، که از آنطرف مرز دیورند تا دندان مسلح شده و با حمایۀ مستقیم مراجع رسمی و دولتی کشور ما وارد قلمرو افغانستان میشوند و آنچنان جنایاتی را که با هیچ یک از معیارها و موازین حقوقی و قانونی جهان مطابقت ندارد، چون قتل و غارت و تجاوز به دارائی و ملکیت مردم، بی هیچ ترس و واهمه ای، نه از خدا و نه هم از قانون و مقررات مملکت، انجام میدهند و هیچ مرجعی هم خواهان بازجوئی و پرسش ازایشان نیست چه رسد به مجازات، خود به معنی تأئید و پشتیبانی از اعمال و جنایات آنان بنابه داشتن امتیاز وجه مشترک " پشتون بودن " با زمامداران پشتون سالار کشور ما است و در واقعیت امر مصداق این شعار عظمت طلبانه و فاشیستی قبیله سالاران است که همیشه میگویند : لر او بر پشتونخوا دواره یو دی او پشتونوالی خط او مرز نپیژنی (پشتون ها در هرکجائی که باشند چه در آنسو چه در اینسو همه یکی هستند و پشتونوالی خط و مرز نمی شناسد ) را عملاً ثابت و بی ارزش بودن حق و حقوق غیرپشتون ها را در مقایسه با پشتونها، در نزد آنان به اثبات میرساند .

    وقوع این حوادث ننگین و خونین در دوران حاکمیت قبیله پرستان مزدور در کشور ما هیچگاهی منحصر به مناطق هزاره جات نبوده و دربرگیرندۀ کلیه مناطق مسکونی اقوام و ملیت های غیرپشتون در سرتا سر قلمرو کشور میباشد که در صورت مواجه نه شدن با موانع جدی و مقاومت مردم، تا سرحد تحقق آرزوهای قلبی و همیشگی شئونیست ها یعنی محو و نابودی عملی و کامل غیرپشتون ها در سرتاسر این سرزمین
    ادامه خواهد یافت.

    البته که این خواب باطل و خیال اهریمنی بنابه گواهی تاریخ همیشه و در همه جا محکوم به شکست است ولو اینکه طلوع خورشید حق و عدالت بنابه عللی محکوم به تأخیر باشد، ولی سوال اساسی در اینجاست که :
    دراین سرزمین بلا کشیده و محکوم جهل ناخدایان جبار، که از سالها بدینسو زمین زیر پای باشندگان مظلوم آن آتش گرفته و آسمان به منزلگۀ نزول انواع مصائب و سیه روزی مبدل شده، حاکمیت و خشم این خدایان زشتی و پلشتی و نمونۀ بی مثال بی مروت ترین ستمگاران گیتی، در کدامین میعاد رستگاری و چگونه پایان خواهد یافت، و مردم ما را مجال رهائی از چنگال خونین این هیولای بی آزرم قبیله پرستی که از قرن ها بدینسو جان و مال و ناموس همه را به یغما میبرد، میسر و بساط این چتر وحشتناک که کلیه مفاهیم مقدس زندگی انسانی باشندگان این خطۀ مصیبت زده را فدای تأمین آرزوهای شوم قبیله يی و منافع غیر انسانی قوم و قبیلۀ خود میسازد، برچیده خواهد شد. و مردم ما چگونه خواهند توانست که سایۀ خانمانسوز این تمثال وحشتناک بربریت را، که از قرن ها بدینسو مصروف چاپیدن و قاپیدن هست و بود ایشان است، از سرنوشت خودها دور سازند.

    و این خلق های در بند و محکوم ا ستبداد عقبگرایانه و شرم آور قرون وسطائی، تا چه زمانی مجبور اند که توان و انرژی خلاق انسانی خویشتن را، که بایست صرف رشد و شکوفائی جنبه های گوناگون حیات انسانی درمجموع نموده و زندگی اجتماعی و انسانی این سرزمین را ازاین حالت ننگین و نمونۀ عقب ماندگی و تحجر در جهان و منطقه نجات دهند،با مصروف شدن به درگیری های دفاعی در مقابله با این پدیدۀ شوم و نامیمون تاریخ یعنی حاکمیت قبیله يی، به هدر داده، نظاره گر بی دفاع و مظلوم قربانی داشته های مادی و معنوی و ارزش های گرانبار انسانی جامعه و تاریخ خودها باشند.

    و کدام قانون در جهانی که ما درآن زندگی داریم، به مردمی که هیچگونه سهمی درهیچ یک از فعالیت های سازندۀ اجتماعی و اقتصادی، دفاع از استقلال و تمامیت ارضی، پاسداری از نوامیس ملی و افتخارات تاریخی، تکامل و رشد ارزش های انسانی جامعه و حتی افتخارداشتن سند تابعیت کشوری را ندارند، چنین حقی را که زمین و دارائی های ساکنین اصلی و بومی سرزمینی را صرف به خاطر داشتن امتیاز پیوندهای موهوم خونی و نژادی با قبایل حاکم درکشور، پامال سم سطوران خود نموده و مورد حمایت قرار گیرند، قایل است.

    و سوال اساسی مرتبط با مسأله اين است که چگونه و درچه زمانی مردم ما قادر خواهند شد که مانع از تداوم این سیاست های وحشیانه و دور از تعقل سالم این بندگان بی کم و کاست سود و منفعت مادی جهان که حتی ایمان به وحدانیت رب العالمین هم خارج از محدودۀ سودجویی ها برای ایشان نیست شده و راه را برای تعمیم یک زندگی انسانی و قانونی بدور ازحاکمیت اندیشه های برتری جوئی قومی، قبیله يی، مذهبی، نژادی، لسانی، منطقوی وغیره در کشور هموار سازند.

    این سوالات و انبوه مسایل روزمرۀ دیگری که دل و دماغ هر انسان آگاه و متعهد سرزمین مارا از سالیان سال بخود مشغول داشته و هرگزهم راه حل تعيین کننده و سرنوشت ساز منطقی از جانب زمامداران حاکم بخود پیدا نکرده، امروز به آن مرحلۀ حساس و شکنندۀ خود رسیده است که عدم اعتنا و برخورد سطحی نگرانه به آنها میتواند پیآمدهای وحشتناک و غیر قابل تصوری را برای اقوام و ملیت های محکوم و در مجموع مردم کشور ما به بار آورد که رسیدن کار تا آن مرحلۀ وحشتناک مسلماً به نفع هیچ یک از اقوام و ملیت های ساکن این سرزمین نخواهد بود. و قسمیکه تجارب دردناک حوادث چند دهۀ اخیر کشور به وضاحت نشان داد، دود و آتش برپاشده از چنین بازی ها هیچ کسی را در هیچ گوشه ای از آسیب خود مصئون نخواهد گذاشت، حتی آنانیرا که خیالات خام نابودی و پاکسازی دیگران را از عرصۀ کشور، شب و روز زمزمه میکنند.

    و بازهم طوریکه زمان ثابت ساخت از بدبختی مردم ما بجز از دشمنان مردم و میهن ما هیچ کسی سود
    نخواهد برد، که حرفیست ناگفته پیدا و حقیقتی است بی هیچ دلیلی هویدا، که غفلت در برابر آن از هر مرجع و منبعی که باشد، در حکم خیانت و جنایت در برابر منافع مجموع مردم مظلوم و ستم کشیدۀ سرزمین ما است و بس.
    از همینجا است که این موضوع بمثابۀ مسألۀ زندگی و مرگ در برابر اقوام و ملیت های تحت ستم و مجموع باشندگان کشور ما عرض وجود و ایجاب غور و دقت همه جانبه را می نماید تا از وقوع این حادثۀ شوم یعنی ازمیان رفتن هویت های مستقل قومی و ملیتی مجموع باشندگان کشور و بوجودآمدن کنفدراسیون های تیپ فاشیستی حکمتیارطالبانی، منطقوی، که به لطف خون بهای هزاران انسان جان به کف و لطف پروردگار تا امروز محکوم به شکست گردیده، دراین مرحلۀ حساس تاریخی که شئونیسم قبیله پرست در تبانی و سازش با ابردشمنان سوگند خوردۀ آزادی انسان در سراسر جهان، آمادگی عملی ساختن آن پلان های برتری خواهانۀ شوم خود را دارد، جلوگیری شده بتواند.

    و آنچه که دراین رابطه به مجموع مردم کشور ما اکیداً قابل ذکراست این است که :
    مردم متعلق به اقوام و ملیت های محکوم کشور، بازهم با ساده نگری همچون گذشته ها، با امیدبستن به نیرنگ های شیطانی و فاقد اعتبارات عملی حکام طراز فاشستی همچو شعارهای اغوا کنندۀ هموطنی، همکیشی، و دیگر اکاذب، از مبارزۀ قاطع و سرنوشت ساز در جهت دستیابی به حقوق و امتیازات متساوی کلیه باشندگان کشور، تا رسیدن به حق تعيین سرنوشت خودها دست نکشيده و با درگیرشدن به یک سلسله مسایل فرعی و بی اعتبار مقطعی از مفکورۀ رسیدن به راه حل دایمی به این معضلۀ خانمانسوز تاریخی باز نمانند. آگاهانه ویا غیر آگاهانه همانند گذشته ها با قرار گرفتن در سنگر تردید و فرار از حقیقت، به خدمتگاران بی مزد دشمنان مردم خود مبدل شده و دوام عمر استبداد برعلیه مردم مظلوم خود را با اهمال وسطحی نگری های غیرعقلانی، موجب احمال نشوند. زیرا که دراین مرحله عمق فاجعه عمیقتر ازآن است که ما تصور آنرا داریم و شئونیسم تجدید حیات یافتۀ امروزی دیگر آن شئونیسم ابتدائی قبيله يی و فاقد تجربه و آمادگی های تئوریکی و عملی لازم دراین رابطه نیست و امروزهمان شئونیسم با الهام از تجارب قبلی و گرفتن احضارات همه جانبه در تبانی با ابراستعمارگران جهان و متحدین آنها در منطقه وارد صحنه شده و مصروف کارزار شیطانی خود است، که کوچکترین محاسبۀ غلط در رابطه با آن، اسارت و محرومیت مردم مارا اگر ابدی نسازد حد اقل ده ها سال دیگر طول عمر میبخشد، که این خود گناه نابخشودنی در قبال حقوق و آزادی های مردم تحت ستم و خون شهدای راه حق صلح و عدالت دراین استقامت برای همیش است.

    و آنچه که دراین رابطه، متوجه هموطنان پشتون ما میشود این است که، دیگر قبیله سالاران مزدوری که تا حال با نیرنگ های همخونی و هم نژادی و همزبانی آنانرا فریب داده و اغوا کرده و همیشه درمقابل دیگر برادران هموطن شان استعمال نموده اند و ازاین طریق راه دوام حاکمیت خود و برآورده شدن آرزوهای شیطانی اجانب و دشمنان سوگند خوردۀ آزادی و استقلال کشورمان را فراهم میکنند، مورد شناسائی قرار داده و آگاه باشند که این وطن فروشان به جز از منافع خود و باداران شان به هیچ چیز دیگر ایمان ندارند و شعارهای تحمیق کنندۀ برتری جویانۀ توخالی آنها صرف بخاطر استعمال اين مردم مظلوم و بیگناه در جهت رسیدن به آرزو های شوم حیوانی خود آنها ميباشد و بس.

    و اینرا نیز باید بخاطر داشت که هیچگاهی در یک کشور با ادامۀ ظلم و نابرابری در بین باشندگان آن زمینه های اساسی و پایدار صلح، رفاه و ترقی فراهم شده نمیتواند. زیراکه ظلم و نابرابری سرچشمۀ نفاق و کشمکش ها است و از دوام کشمکش ها در هرکشور و اجتماعی جز ویرانی و مصیبت های برباد دهنده و خانمانسوز چیزی حاصل نمیشود که در آتش آن فقط دشمنان میتوانند نان خود را پخته و بهره برداری کنند که این خود عملاً به سود هیچ یکی از اقوام و ملیت های هموطن و باهم شریک در غم وشادی این مملکت نیست و این کوچی های غارتگر هم که عملاً پاکستانی و صرف در وقت داشتن کدام منفعت مادی، قوم و خون شریک آن ها اند، هیچگاهی نمیتوانند هموطن ما محسوب شوند، مگر اینکه آنها نیز با اختیار کردن سکونت دایمی در یک گوشۀ کشور، متناسب با پیوند های کلتوری، زبانی و خونی خودها، با دست کشیدن همیشگی از زندگی دووطنی غارتگرانه و منفعت طلبانه، عملاً در کلیه امور روزمرۀ زندگی میهن ما خود را سهیم و استحقاق هموطنی و شهروندی در کشور مارا بخود کمائی کنند. که البته بنابه تجارب وسیعی که از گذشته ها بجا مانده، قبول این امر برای اکثریت مطلق آنها امری است محال و آنان تازمانیکه جبراً از امتیازات بهره برداری چند پهلو از دو کشور افغانستان و پاکستان محروم ساخته نشوند، هرگز پا ازاین معرکۀ نان مفت و امتیازات بدون مسئولیت بیرون نخواهند کشید، که برخورد مسئولانه و آگاهانۀ کلیه هموطنان ما بالخاصه هموطنان پشتون دراین رابطه یکی از فرایض و وجایب تأخیرناپذیرایشان است که نباید به آن کم بهأ داد، و امروز و فردای کشور خودرا فدای حرص و آز تسکین ناپذیر این چپاولگران ساخت.

    هموطنان مظلوم و بلاکشیده !

    اینکه امروزما و شما می بینیم ویا می شنویم که، عده ای از هموطنان مظلوم ما در یک گوشۀ دورافتادۀ کشور، تحت شرایط دشواری که از امکانات دسترسی به ابتدائی ترین وسایل زندگی انسانی تاهنوزهم محروم و تداوم جنگ های خانمانسوز سه دهۀ اخیر با حدوث خشکسالی ها و ده ها بلا و آفت پیاپی طبيعی ويا غير طبيعی ديگر آخرین رمق زندگی و امید آنان را زیر فشار و ضربت خود قرار داده، ولی باوجود این همه با سجده نمودن به خاک موروثی آبا و اجداد، همانند گذشته ها مصمم به پایداری و مقاومت در مقابله با مشکلات و ادامۀ حیات دراین سر زمین بوده و آنرا گهواره و گور خود محسوب و مصروف امرار حیات اند، بصورت ناگهانی و قساوت تمام مورد هجوم وحشیانه و کین توزانۀ مهاجمین بی وطن و غارتگری تحت نام و عنوان شرم آور کوچی ( بی وطن ) از آنطرف مرزهای جنوبی و شرقی کشور یعنی پاکستان، قرار گرفته و این آخرین منبع امید آنها دراین دنیا یعنی مزرعه و زمین ناچيزی، که حاصل دهی آنهم موکول به لطف آسمان است، بی شرمانه غصب و پایمال مواشی و رمه های این گروه تمدن ستیز وحشی گردیده و در خانه و زادگاه خود به اسارت کشیده میشوند، خیلی ها وحشتناک است و وقیح تراینکه این همه فجایع برای زمامداران فاشیست کشور ما هیچ مسألۀ مهمی نیست و صرف همینقدر که این مقتولین و قربانیان بی دفاع و خلع سلاح، پشتون نیستند کافی و بناءً ارتکاب هر جنایتی در برابر آنها از جانب پشتونهای کوچی جایز است و حتی مسألۀ افغان بودن دراین معامله به هیچ وجهی مطرح نمیشود،این واقعیت خود بیانگر نیات شوم فاشیستی حکمرانان مزدور است، که دراین کشور چی میخواهند و چی آرزو دارند، ولی برعکس اگر کوچکترین اقدامی حتی اگر موجه، منطقی و حق طلبانه هم باشد، از جانب اقوام و ملیت های محکوم در برابر دستگاه مزدور حاکمیت فاشیستی، به حکم یک گناه نابخشودنی و قابل مجازات بی کم و کاست محسوب و با شدیدترین وجهی پاسخ داده میشود، حرفیست که هزاران نمونه در حال و گذشته دارد که ما نمونۀ زنده و تازۀ آنرا در حادثۀ قتل عام مظاهره چیان حق طلب و مظلوم جوزجان بخوبی شاهد هستیم.

    هموطنان محکوم ومظلوم !

    با اینهمه تجارب و شواهد زنده، دیگر جایز نیست که قافیه بافیم و مرغ خیال بشورانیم، زیرا که هدف دشمنان مردم و میهن ما کاملاً روشن و عوامل اساسی دردها و مصایب دیروز و امروز و فردای کشور ما واضحاً تعریف شده است. و داروهای علاج قطعی این چنین امراض مزمن نیز در کارگاه تاریخ بشریت به صدها نسخه و نمونه از قبل موجود است، که همانا تجارب مبارزات نجاتبخش ساکنین دیگر نقاط گیتی در برخورد با این چنین پدیده های حاکمیت طلبانۀ انحصاری در کشورهای مختلف است، که راه علاج آنرا در متن حقایق جاری و پیرامونی کشور خود دریافته، با رجوع به اصل های علمی ومنطقی حل مسأله از طریق قبول دیموکراسی واقعی و متناسب با خواست های مجموع باشندگان کشور، چون رسیدن به یک نظام دولتی فدرال و ایجاد پارلمان و دولت فدرال وغیره، به مصیبت نابرابری ملیتی و قومی خاتمه داده اند که میتواند الگوهای سازنده و خوبی برای همه منجمله مردم کشور افغانستان باشد.

    مگر سوگمندانه با شیوع وضع عقب ماندگی های سیاسی و مصروفیت های سیاسی مقلدانۀ روزمره گی، در نبود حد اقل فهم و آگاهی لازم در رابطه با حقایق سیاسی و اجتماعی موجود در کشور حتی از جانب بسا مدعیان روشن فکری سرزمین ما، که در انبوه راه های دنباله روانه و غیر آگاهانۀ التقاطی ره گم و تاهنوزهم توان انصراف از کجراه و تجدید نظر به گذشته را ندارند و مذبوحانه مصروف نشخوار ترسبات عفونت بار فکری بجامانده از انترناسیونالیسم های گوناگون تا ناسیونالیسم های عقیم و افراطی خودبرتربینی واهی مظلوم در برابر مظلوم و احساس اطاعت و بردگی در برابر ستمگاران مصروف کار اند، خیلی ها فاجعه آمیز است که به دوام عمر استبداد یاری میرساند و باعث ایجاد تردید و نگرانی در صفوف مبارزان راه حق و عدالت در کشور میشوند.

    ما در حالیکه نقش این عوامل بازدارندۀ خودی ولی در خدمت ستمگاران را هیچگاهی نباید کم بها داده و بی اعتنا از کنارشان عبور کنیم، هدف اساسی خود را دعوت آگاهی دادن به مردم قرار میدهیم، مردمی که سده ها زیر بار استبداد و نابرابری های مادی و معنوی شکنجه دیده و حقارت ها کشیده اند، و هرآن اقدامی را که در تاریخ جهت رهائی ازاین مصیبت در پیش گرفتند بنابه علت عدم آگاهی کافی و انسجام خط فکری دقیق و حساب شده محکوم به ناکامی گردید، و شگردهای امیدبخش و معجلی هم که طی سالهای اخیر نصیب آنها شد بنابه همان علل دنباله روی های کورکورانه از فورمول های وارداتی، تبعیت از اراده و خواست مغرضانۀ اجانب و کمبود آگاهی، در نبود یک استراتیژی مؤثر مبارزه که متناسب بانیازهای عینی رهائی اقوام و ملیت های تحت ستم از زیر بار استبداد و نابرابری باشد، نه تنها ثمری به بار نیاورد، بلکه همان راه های نیمه روشن گذشته را هم که حاصلی بود از کار و پیکار ده ها نسل و هزاران انسان مظلوم از گذشته های دور تا آن مرحلۀ تاریخ کاملاً به بیراهه مبدل نمود، که رسیدن تکراری به آن مرحله نیز با شیوع امروزی ناسیونالیسم های میان خودی اقوام و ملیت های تحت ستم کاری است دشوار، که صرف با کار آگاهانه و صادقانۀ مجموع محکومین و بالخاصه پیشگامان راه رهائی خلق ها و نمایندگان کار روشنگری در بین مجموع مردم ما بصورت منسجم و پیگیر قادر به تلافی خواهد بود، که تحقق آرزو های نابرآوردۀ مردم ما نیز در جهت رسیدن آگاهانه به آن منزل موعود، بستگی بی کم و کاست به همین تلاشها دارد.

    این است هدف اساسی که ما نیاز رسیدن بدانها را همیشه داشتیم و داریم، تا در سرزمینی که زادگاه ازلی و ابدی ماست حق زندگی و تداوم حیات همسان با دیگران را کسب و محکوم به زیستن در خوف و رجا از ناحیۀ تعدی و تعرض هیچ کسی به حقوق طبیعی و انسانی خودها نباشیم و همه باهم و در کنار هم، با تعریف دقیق وهمه جانبۀ مفاهیم هموطنی و تعلقات میهنی، که عمده ترین آن همانا سهم گیری مساوی در برخورداری از امتیازات و قبول مسئولیت ها است، زمینه های ایجاد یک فضای برادری و برابری را عملاً فراهم و کشور خودرا از آبشخور دایمی و هجوم رمه های آدم نما و مواشی تحت فرمان شان از آنسوی مرزها نجات دهیم .

    و عمده اینکه با تعيین و تعریف مرزهای قانونی و حقوقی منطبق با واقعیت اصطلاحات چندپهلويی افغان و پشتون دراین سرزمین، که با سوء استفاده های برتری جویانۀ معمول غیراخلاقی و غیرانسانی سیاستبازانه، توسط مشتی از باشندگان کشور برعلیه دیگران، دایما منحیث مادۀ سوخت ماشین دایماً فعال نفاق افگنی و تفرقه آفرینی از جانب شئونیستها ی حاکمیت طلب و دیگر دشمنان سوگند خوردۀ عدالت و آزادی در کشور ما استعمال گردیده، برای همیش ریشۀ برتری جوئی نام پرستانه را نابود و فضای حاکمیت قانون دیموکراتیک را که عاری از هرنوع احساسات برتری جویانۀ غیرانسانی برای همه باشد حاکم نمائیم، که منسوب شدن نام کشور به افغانستان و انحصار این نام توسط پشتون ها و معادل دانستن پشتون و افغان با همدیگر این فضا را شدیداً زهرآلود و دستخوش آشفتگی ساخته است.

    تا باشد که با تعریف دقیق حق شهروندی در کشور ما، دیگرهر گروه وحشی از هر استقامتی نتواند ادعای مالکیت به این سر زمین را بلند و فضای زندگی باهمی مردم مارا متلاطم سازد، و حق شهروندی متناسب با معیارهای پذیرفته شدۀ قانونی برای کلیه باشندگان این خطه میسر و قابل فهم و قبول گردد. نابود ساختن ستمگری در کلیه اشکال و جلوه های آن بزرگترین آرمان ماست و تکوین اعتقاد بدان که بیدادگری را بایست نابود کرد، مظهر بلوغ اندیشه و ایمان ما به جاویدانگی حق و حقیقت و عدم پایداری ظلم و استبداد در جهان میباشد.
    و من الله التوفيق


    zaterdag 14 juni 2008

    نگاهی بر جریان کار کنــگرۀ مؤسس ( قورلتـای ) فدراسـیون فرهنـگی تورکـان افغانستان


    نگاهی بر جریان کار کنــگرۀ مؤسس ( قورلتـای ) فدراسـیون فرهنـگی تورکـان افغانستان

    " فـِــــــفـــتــــا "

    در شهر تیلبورگ کشور هالیند

    شنبه هفدهم ماه می 2008

    Pohand Besmello Maimanagi
    سالها را دربر گرفت تا یکی از آرزوهای تحقق نایافته ی خلق های تورک افغانستانی در بیرون از مرزهای کشور، که همانا رهگشايی به صوب بازیابی هویت فرهنگی و احیای ارزش های معنوی سرکوب شده ی این مردم مصیبت زده با ایجاد یک کانون فرهنگی باشد، زمینۀ دستیابی بخود مهیا و مسیری از تلاش و مبارزۀ آگاهانه توفیق گشایش پیدا کند، تا عده ای از فرهنگیان متعهد و تشنگان بازگشت به خویشتن انسانی و خودآگاهی ملی مردمی که سیطرۀ استبداد تک ملیتی ایشان را از طبیعی ترین حقوق انسانی در خانه و کاشانۀ آبايی و اجداد ی شان محروم ساخته است باهم جمع و طی محفلی کارگشایش نهادی را تحت نام " فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان " يا « فِـفـتا » در بیرون از مرزهای کشور روی دست گیرند.

    این محفل بزرگ که عدۀ کثیری از تشنگان حق و عدالت از تبار تورک های افغانستانی را از سراسر جهان به شکل عینی و حضوری ویا از طریق دریافت پیام های همبستگی به طرف خود جذب نموده بود، بعد از قرائت آیاتی از کلام الله مجید و اتحاف دعا به ارواح پاک شهدا و بالخاصه قربانیان مظلوم اعتراضات صلح آمیز و حق طلبانۀ سال پار در ولایت جوزجان، که مظلومانه و آشکارا در حضور دهها خبرنگار و شاهد عينی از سراسر جهان به خاک و خون کشانیده شدند، ولی تا امروز از مجازات قانونی عاملین این جنایت خبری نیست، و بعداز بپا خیزی و لحاظاتی سکوت، به کار خود آغاز نمود.

    در واقعیت امراین گردهمآئی بزرگ که محصول تلاشهای خستگی ناپذیر و درازمدت عده ای از قلم بدستان متعهد و فرهنگیان آگاه تورک در بیرون از مرزهای کشورما، در تبانی و همسويی کامل با تلاش و فعالیت های جاری دراین راستا در داخل افغانستان است، معرف بخشی از مبارزات حق طلبانۀ اقوام و ملیت های محروم در مسیر تکمیل و تداوم کار و زارهای گذشته و حال مردم ما با هدف انسجام فکری و عملی بهتر و بیشتر این مدعای ظلمت ستیزانه در کلیه ابعاد آن است، و نخستین گام های عملی آن با این قامت افرازی مسئولانه از متن سیاه ترین دور تاریخ استبداد در سرز مین ما که، از یکطرف استعماریون تیپ نوین و علمبرداران جهانی سازی استعمار گلوبالیستی وجب وجب خاک میهن مارا با ریختن اشک تمساح به نابودی ها و ویرانی های بجامانده از اعمال و جنایات قبلی استعماری خود و شرکای مختلف آنها، امروز تحت نام کمک و بازسازی، تصرف و مصروف غارت اند و قصد آتش افروزی از همین منبع تا اقصانقاط عالم و کشورهای همجوار ما را دارند، و از سوی دیگر عمال مزدور و بیگانه پرست حاکمیت طلبان قبایلی با غفلت از تجارب ماضی و کوری از حقایق جاری فقط با طلب آب وضو از فاضلاب استعمار، و سجده به اراده و خواست بیگانگان مصروف تقلاهای گوناگون در جهت تأمین بقای خود، حراست از منافع آزمندانۀ اربابان جهانخوار و نابود سازی موجودیت فزیکی و معنوی خلق ها و ملیت های تحت ستم با هدف واهی تبدیل کردن این کشور به یک کشور اساساً تك قومی بوده و در برابرهیچ امری اعتنا و احساس مسئولیت وجدانی و انسانی نمی کنند، مسلماً اقدامی است سترگ و برخلاف طرز دیدهای مغرضانۀ کوته اندیشان، خود کاری است ماند گار که اگر با احساس مسئولیت وجدانی و فارغ از دغدغه های سود جویانه و معامله گرانۀ فردی و گروهی دنبال شود به یقین میتوان گفت که تهدابی امین خواهد شد به ایجاد مدرسۀ فکری بزرگی در جهت رسیدن به آگاهی ملی و اجتماعی و خودآگاهی انسانی مردم ما درمجموع که نبود آن درهرگامی ازحیات جامعۀ ما محسوس وآشکار است.
    و این خود مایۀ بس امیدواری است از اینکه ما میبینیم امروز فرزندان خلق مظلوم که روز گاران بس درازی را در محرومیت و مظلومیت بسر برده و از طبیعی ترین حقوق انسانی چون حق تعلیم و تربیه به زبان مادری و آگاهی از ارزش ها و افتخارات تاریخی مربوط به قوم وملیت خود، حق برابری انسانی و حق دستیابی به امکانات متساوی در تحصیلات عالی و مسلکی و رسیدن به مقامات عالی ملکی و نظامی در سطح کشور و القاح روحیۀ تعلق وظیفۀ دایمی نفر خدمتی و جوالی گری به اقوام تحت استبداد در سطوح رسمی وغیررسمی و برخورداری از امکانات انکشاف موسیقی وهنرمردمی و ملیتی و دیگر حقوق و امتیازات شهروندی درمقایسه با اقوام و ملیت های حاکم درعرصه های سیاسی و فرهنگی کشور همواره محروم و با تهاجم الیناسیونی یا از خود بیگانه سازی پلان شده، تا سرحد سلب حق اظهار و ثبت هویت حقیقی قومی و ملیتی در اسناد تابعیت و غصب ساحات مسکونی و دارايی های منقول وغیر منقول چون زمین و باغ وغیرۀ آنها بازور و تذویر و توزیع آنها به ناقلین و کوچی ها و ترویج وارونه تفکر مهاجر بودن غیرپشتون ها در افغانستان وغیره قرار داشتند، امروز یکبار دیگر قوقنوس وار سر از خاکستر خود بلند و فریاد های حق طلبانه را از کران تا کران عالم بلند میکنند.

    البته این یک امر مسلم است که این تلاشها در تاریخ این سرزمین همیشه وجود داشته ومردم ما در هر دوری از تاریخ فریاد های مظلومیت خودرا با آنچه که در توان داشتند بلند و باوجود سرکوب های وحشیانۀ قبیله سالاران در تبانی و وحدت با حامیان شرقی و غربی، شمالی و جنوبی آنها هرگز تن به زبونی و ذلت بردگی نه سپرده، با ایثار و سربازی چراغ داعیۀ حق طلبی را همیشه روشن و ایمان به امر پیروزی حق بر باطل را زنده نگهداشته اند، ولی طوریکه از مطالعۀ تاریخ مبارزات مردم ما بر می آید و ما می بینیم، آنچه که نتیجۀ مبارزات و سربازی های بی دریغ مردم را مانع از رسیدن به نتیجۀ مطلوب تا محو بیدادگری و تأمین عدالت و برابری عملی شده همانا نداشتن انسجام و آگاهی یا به عبارۀ دیگر عدم موجودیت آمادگی های ذهنی و اتحاد عمل در بین مردم ما بوده، که بنيا نگذاری این کانون فرهنگی با تجمع این همه مردم تشنۀ آگاهی و عدالت خود پاسخی است به این نیاز اساسی در راه رسیدن به عدالت اجتماعی و محو نابرابریها با بذر آگاهی و جستجوی راه های عملی اتحاد آگاهانۀ مظلومین که تداوم آگاهانه و دور از انحراف این تلاشها مسلماً روزی این بلای خانمانسوز بیعدالتی و تبعیض غیر انسانی را درمجموع در جامعۀ ما از ریشه برخواهد کند.

    ناگفته پیداست که مرض خود برتربینی قبیلوی و نژادی که هدف اساسی آنرا تصرف و حفظ نامشروع قدرت و حاکمیت به نفع گروه های معین قومی و نژادی تشکیل میدهد، از یکطرف با تعمیم بیعدالتی و محو زمینه های طبیعی و قانونمند همزیستی انسانی دربین ساکنین کشور، میهن مارا به کانون همیشه داغ بحران و کشمکش ها درمنطقه و جهان مبدل کرده، از جانب دیگر با استعمال آگاهانۀ خلق پشتون برعلیه اکثریت قاطع باشندگان کشور ما، خلق پشتون را نیز با قرار دادن استحماری در دشمنی دایمی با سایر هموطنان ایشان، به خاک فلاکت خود برتربینی با تن برهنه و شکم گرسنه محکوم ساخته و از رسیدن به یک شکل معقول و منطقی زندگی انسانی از طریق پذیرش حق وعدالت همگانی باز میدارد.

    دراین گرد همآيی هدفمند که با درک اساسی ترین نیازمندی های معنوی و فرهنگی اقوام و ملیت های تورک در همسويی با منافع عادلانه و برحق مجموع باشندگان افغانستان تدارک یافته بود در پروسۀ مجموع سخنرانی ها و مباحثات بیشترین تأکید روی این مسایل که ما چگونه میتوانیم اولاً خلق سرکوب شدۀ تورک را که محکومیت درازمدت تاریخی، از ضروری ترین وسایل معنوی و فرهنگی چون زبان و ادبیات و مراکز علمی و هنری مورد نیاز وغیره محروم ساخته ازاین حالت رقتبار نجات و در عین حال از شکل گیری احساسات منفی نسبت به دیگر اقوام کشور ما نیز جلوگیری، و روحیۀ عدالت طلبی فاقد خودبرتربینی های قومی و گروهی را تکوین و عاملین اصلی استبداد را که همانا قبیله سالاران برتری طلب اند معرفی نموده، و درعین حال زمینه های منطقی و معقول بیداری و آگاهی تورک ها و دیگر مردم کشور را ایجاد و از طریق رسیدن ملیت های محکوم به خودآگاهی دادخواهانه و معرفی چهره های حقیقی شئونیسم و نژادپرستی و تعمیم اصلهای پذیرش زندگی متساویانۀ فارغ از تبعیض ها و تعصبات با مجموع باشندگان کشور بتوانیم زمینه های انسانی زندگی با همی را تدارک و راه های عملی بالندگی و رشد متساوی بدون تبعیض و تعصب را برای کلیه باشندگان میهن خویش فراهم سازیم.

    در جريان و داوم کار کنفرانس اکثریت مطلق اشتراک کنندگان با این ارزیابی که شئونیسم وعظمت طلبی مانع بزرگ وحدت و همبستگی اقوام و ملیت های ساکن کشور ماست و در نتیجه کشور مارا با مصروف سازی به اختلافات درونی بر سر مسایل غیراخلاقی و غیرانسانی برتری جویانه مانع از پرداختن به مسایل اساسی و سازندۀ علمی و فرهنگی منطبق با نیازمندی های زمان شده و دراین راه حتی معیارهای مقدسات دینی و اعتقادی خلق پشتون نیز به بازی گرفته شده، باهم موافق بودند و همچنان روی این مسئله که ازبین رفتن شئونیسم و نژادپرستی در کلیه اشکال آن شرط اساسی رسیدن به آرمان های حق، عدالت و دیموکراسی در کشور است، هیچ تردیدی وجود نداشت.

    متبارزترین مسئله دراین گردهم آيی عبارت بود از تبارز مستقیم نوعی بیداری و وقوف به حقوق ملی و انسانی، توأم با دریافت ریشه های اصلی بیعدالتی درکشور، علت های اساسی تأخیر درشکل گیری و انسجام دایمی و قاطع مبارزات حق طلبانۀ مردمی در بین اقوام و ملیت های تورک و نقش نبود کانون های آگاهی بخش انسجام فکری منطبق با نیازهای چنین یک مبارزۀ بزرگ در بین تورک ها و درک ماهیت واقعی گرایشات انترناسیونالیسی و طبقاتی در نبود تعریف علمی از مبارزۀ ملی و ستم ملی در کشور ما بود که درک آن در روحیۀ تک تک اشتراک کنندگان و محتوای پیام ها و نامه های رسیده عنوانی هیأت رئیسۀ قورلتای مؤسس به وضوح کامل به مشاهده میرسید. و جمع شدن این جمعیت بزرگ با کنارگذاری اختلافات عقیدتی و سیاسی و پذیرش اصل اشتراک و پیوند به درخت کهن بیخ تورک و تأکید به احترام عمیق به رابطۀ هموطنی با سایر باشندگان کشور در یک فضای مناسبات عادلانۀ متقابل، خود بهترین ثبوت این بلوغ فکری در بین مردم ماست. آنهم در چنین شرایطی که توطئه ها از هرطرف جاری و برپاکنندگان این گردهمآيی با نبود حد اقل امکانات تدارکاتی و نداشتن تجربۀ کاری کافی درچنین مواردی سخت دچار مشکل بودند، قرار داشتن در محیط هجرت و بی وطنی و بعد فاصله های محلات مسکونی اشتراک کنندگان که از کشورهای مختلف جهان با عالمی از امید ها روبه این مکان آورده بودند خود کاری بود بس بزرگ و گویای بیداری و تحرک این ملیت سرکوب شده وعمیقاًمحروم دراین مقطع زمان.

    هرچندی که شاید باشند هنوزهم کسانیکه این همه باد و طوفان با آتش و خون دراین سرزمین و بالخاصه در رابطه با مردم تورک در افغانستان قدرت بیدارسازی آنهارا از خواب افسونی لطف حاکمیت ها در وجود ایشان نداشته باشد و آگاهانه خواهان باقی ماندن در افسون رویاهای شیرین آن نوازش های مهرآمیز اربابان در گذشته ها باشند و در هر فرصت مناسب فرض خودرا با ثناخوانی های تسليم طلبانه بجا آرند، ولی نقش آنها در بازداری این تحرک بزرگ بکلی ناچیز و خیلی اندک است که البته نباید به آن هم کم بها داد و غافل از آسیب نیرنگ های ایشان بود و مطابق به فرمودۀ بزرگ مردی که سالها قبل گفته بود : اگر برده و غلامی بداند که او غلام است و دایماً درجستجوی راه های رهايی خويش باشد، او دیگر غلام نه بلکه یک مبارز نستوه راه آزادی و انسانی است؛ ولی غلامی که غلامی را برای خود امر تقدیر دانسته و شلاق ارباب را برای خود لطفی بحساب آرد و شب و روز مصروف ثناخوانی و ابراز وفاداری به ارباب باشد، در واقعیت امر غلام و حتا کثیف تر ازآن است.
    خوشبختانه که روحیۀ تسليم طلبی دراین محفل خیلی ها کمرنگ و آنچه که به چشم میخورد تأثیر نوشداروی آگاهی در روح و روان همگان بود. و مشاهدۀ این امر انسان را قویاً امید بدان میبخشد که دیگر مردم ما را هیچ نیرويی توان باز داری از حرکت بسوی آزادی و دیموکراسی واقعی ندارد و راهی که ازمتن این روزگار سیاه آغاز گردیده خواهی نخواهی به صبح سعادت و آزادی فردا واصل خواهد شد.

    کارهای انجام شده دراین جمع آمد خیلی بزرگ و ماندگار است که اگر با صرف نظر ازنارسايی هايی درحال و در نظرداشت توجه به آنها درآینده، بوجود آوردن تشکل عملی این نهاد فرهنگی را دست کم نگیریم و آنرا بمثابۀ سنگ بنای مسئولیت های عظیم آینده در قبال امر پایان بخشیدن به استبداد بجا مانده از رسوب گذشته ها نگاه کنیم و تصویب برنامۀ کاری و اساسنامۀ تشکیلاتی آنرا از طریق این گردهمآيی به امر بزرگ دستیابی به یک منشور و چراغ هدایت ناتکمیل در طریق آزادی و دیموکراسی پذیرا شویم، انصافاً که خود کار بزرگی به بار نشسته که پاسداری و غنابخشی آن در لحظه لحظۀ زندگی آینده فرضی است به دوش همۀ آنانیکه خود را وابسته به خانوادۀ اقوام و ملیت های مظلوم تورک در افغانستان میدانند و کافۀ کسانیکه سنگ داعیۀ دفاع از حق و حقیقت را به سینه میکوبند و مبارزه برعلیه ظلم و بی عدالتی را در کلیه اشکال و جلوه های آن وظیفۀ انسانی خود ارزیابی میکنند؛ زیراکه اقوام وملیت های تورک در افغانستان باید به حقوق مشروع و انسانی خودها دست یابند و دستیابی این خلق بامناعت و زحمتکش به حقوق حقۀ خودهاهیچ حقی را از هیچ کس دیگر درکشور سلب نمی کند، مگر حق بیدادگری و ستمگاری را که باید در سرتاسر کشور ما و عالم بشریت نابود شود.

    دراین گردهمآيی آنچه که بیشتر از همه مایۀ امیدواری برای همه شد همانا مشاهدۀ روحیۀ آمادگی جوانان و نسل های بالندۀ کنونی در جهت قبول مسئولیت ها و وظایف متعلق بخود آنها دراین مقطع زمان بود که خود دستآوردی است بس عظیم و امید بخش که با اعطای سهم بسزا در ترکیب شورای مرکزی یا کینگاش و درنظرگیری ،وظایف مهم و حیاتی برای آنها در امور روز مرۀ فدراسیون فرهنگی به آمادگی های آنها پاسخ داده شد و ما عمیقاً باورمندیم که مسئولیت حمل این بار گران تا سرمنزل مقصود همیشه نیازمند آگاهی و خرد جانبازانۀ نسل های جوان است و میباشد که نباید به آن کم بها داد و از کنار آن بی توجه گذشت.

    با درد و اندوه آنچه را که دراین محفل همه شاهد آن بودیم و آنرا به عنوان پیآمد محکومیت و مظلومیت تاریخی تورکها دراین سرزمین، نباید ناگفته گذاشت همانا احساس کمبود فهم و توانايی کاربرد زبان مادری یعنی زبان تورکی ازبیکی ویا ترکمنی از جانب اکثریت مطلق اشتراک کنندگان این محفل بود که همه تورک بودند ولی محکومیت و محرومیت تاریخی فهم زبان مادری را از ایشان سلب نموده بود. این سرخوردگی از محرومیت زمانی بهتر متجلی شد که دانشمند فرهیخته و متبحر فرهنگی ما محترم دوکتور عبدالمنان تاشقین قسمتی از متن تورکی برنامه را به زبان رسای تورکی ازبیکی که خود ترجمه و تدارک دیده بودند، طبق برنامۀ محفل به خوانش گرفتند که اکثریت مطلق از فهم کامل آن عاجز بودند ویا زمانیکه گردانندۀ با استعداد و جوان محفل ما محترمه خانم فرشته جان ضیائی بخش هايی از کار محفل را به زبان زیبای تورکی اوزبیکی گردانندگی مینمودند ویا اشعاری را از خود ویا دیگران دکلمه مینمودند، اکثریت با وجود اشتیاق زياد از فهم کامل آن ناتوان به چشم میخورد که این خود حاصلی است از درخت ناشایست و زشت محرومیت که قومی را در خانه و کاشانۀ اجدادی او از حقوق انسانی و طبیعی اش محروم و تا این حد بیچارگی کشانیده، که سخت درد آور و درخور تأسف است. و ما امید برآن داریم که تورک های افغانستانی با روآوردن به کارهای سازندۀ فرهنگی و ایجاد مراکز فعال احیأ و انکشاف زبان های مادری در همه جا اعم از داخل ویا خارج کشور، روزی ازاین سرخوردگی تاریخی رهايی یابند و ستمگاری را در کلیه جلوه های آن نسبت به خود و دیگران معدوم سازند.
    کارمحفل با اثرگذاری دقیق و نظارت داهیانۀ جناب پرفیسورعنایت الله شهرانی، رئیس منتخبِ موقت این گردهمآيی، که از آغاز تا انجام کار محفل، با صلابت و استادی آنرا اداره نمودند، تا حوالی ساعت نه شب ادامه یافت وهدیه های معنوی استاد دراین پروسه که با ارايۀ عصاره های ناب تجارب پربار زندگی ازجانب ایشان همراه بود، خود آرایۀ سخت شکوهمند دراین محفل بخشیده بود که خاطرۀ آن تا مدتها طنین افگن وادی افکار و اندیشه های حاضرین درآن محفل باقی خواهد ماند.
    اشتیاق رسیدن به سرچشمۀ آب حیات آگاهی و همبستگی را ما زمانی بهتر به نظاره نشستیم که مسألۀ تصویب برنامه و اساسنامه با انتخاب رئیس و معاونین این فدراسیون فرهنگی مطرح گردید. تبادل نظرات و اظهارعقاید به دور از آلایشات باطنی در یک جو تفاهم و احترام همگانی نسبت به آراء و عقاید همدیگر تا حد ممکن صورت گرفت.

    برنامه به دو زبان تورکی ازبیکی و فارسی دری و اساسنامه به زبان فارسی قرائت و با شور زیادی به بحث و ارزیابی گرفته شد، و با تاييد و رعايت نظريات و پيشنهادات مفيد ِ مُکمِّل و متمم و بعضاً هم انتقادات موجۀ اصلاحی و سازنده ی ارايه شده ی عده ای از هموطنان صاحبنظر حاضر درمحفل، در فضايی پر از صلح و صفا به اتفاق آرا به تصویب رسید. و بدين منوال در یک فضای اعتماد و تفاهم بينظير، طبق اساسنامۀ تصویب شده، "کینگاش" یا شورای بزرگ رهبری، انتخاب گردید. به تعقيب آن " کینگاش" به نوبۀ خود، بی هیچ مخالفتی، داکترمحمد اکبر همت فاریابی را بحیث رئیس فدراسيون به حضور قورلتای بزرگ پيشنهاد و از طرف اين مجلس قريب به اتفاق آرا پذيرفته شد و داکتر قمرالدین مصلح با خانم فرشته جان ضیائی با درنظرداشت اصل های شایستگی و توانمندی به صفت معاونین فدراسیون فرهنگی تورک های افغانستانی به قورلتای مؤسس معرفی، و این شخصیت های برگزیده از جانب رئيس فدراسيون، به اتفاق آرای اعضای قورلتای نیز قابل تاييد قرار گرفتند. این همه خود کاری بود بس مهم که تجربه و قوام آگاهی مردم ما را به نمایش گذاشت و این اطمنان را، که دیگر کسی توان ِ گمراه سازی این قوم را ندارد، به یقین مبدل نمود.آنچه که یاد آوری آن حتمی و ضروری می نمايد این است که با تدویر این محفل و اشتراک فعال روشنفکران مقیم در بیرون از مرزهای کشور، یک بار دیگر این حقیقت که آزادی نمیمیرد وعدالت نابود نمیشود مگر اینکه قومی خود این حق را از خود سلب نموده و فقدان شایستگی پاسداری ازاین نعمت بزرگ و معنی حقیقی حیات را خود پذیرا شود، به اثبات رسید و نشان داد که فرزندان این قوم بعد این همه سرکوب شدن ها و رانده شدن ها ازعرصه های سازندۀ حیات، در مجموع هنوز هم زنده اند و روح رسیدن به حق و عدالت در سینه هاشان پرپر میزند. طوریکه همه شاهد بودند در انبوه اشتراک کنندگان این محفل کمتر کسی را میشد پیدا کرد که آرزوی به نتیجه رسیدن کار این محفل را بمثابۀ آغازی به صوب کارهای سرنوشت ساز آینده در دل نداشت و دراین راه از بذل مساعی خودداری مینمود، که این خود مظهربالندگی فکری و قوام معنوی در وجود مردم با درک حقایق موجود در جامعۀ ماست که امید ما از بارگاه ایزد، تکوین هرچه بیشتر آن در فردا های امید بخش زندگی مردم ما میباشد.

    آزادی حقیقی را در عدم آگاهی هرگز نمیتوان کمايی کرد و شاهراه رسیدن به حقیقت آگاهی صرف از وادی معرفت و فرهنگ میگذرد، که در هر شرایطی نباید به آن کم بها داد . تأسیس " فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان " « فِفتا» دراین مرحلۀ حساس تاریخ سرزمین ما در واقعیت امر گشایش روزنۀ کوچکی است بسوی آرمان بزرگ بیداری مردم ما و رسیدن به مرحلۀ آگاهی از حقوق و مسئولیت های انسانی آنها، که دعای ما بدرقۀ همت و صداقت به رهروان این راه دشوار با ابراز همسفری درخور توان با ایشان، تنها چیزی است که نثار همه هم میهنانم باد.
    Pohand Besmello Maimanagi
    Gottenburg

    پیام وشا د با ش به هیئت مدیره واعضای رهبری(کینگاش)

    پیام وشا د با ش به هیئت مدیره واعضای رهبری(کینگاش)
    فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان
    ---------
    از ايالت فلوريدای امريكا
    تدویرقرولتای بحیث کنگرۀ موسس فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان درتاریخ هفدهم ماه می سال 2008میلادی درشهر تیلبورخ (Telburg)هالند بمثابه حادثۀ بزرگ وخوش آیند درافغانستان وخارج ازمرزهای آن بعنوان متحد کنندۀ تمام شاخ وبرگ مختلف تورکان افغانستان وبعنوان وسیلۀ تا مین ارتباطا ت فرهنگی وده ها موارد دیگربا سایراقوام ساکن درسرزمین افغانستان امروزین بازتاب وسیع داشته است که افتخار آفرین است ، من به نماینده گی صدها نفرهواداران وعلاقمندان موجود درزیستگاه خود زایش وتولد فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان را ازصمیم قلب برای هیئت مدیره ، اعضای رهبری کینگاش وتمام اعضای آن ازسطوح بالا تا پائین وبه تمام هوا داران وعلاقمندان آن تبریک عرض مینمایم وما به نوبۀ خود برای روشن نگهداشتن این چراغ پر فروغ وحراست ازاین پدیدۀ نوظهوررا مانند هرهموطن روشنضمیرمان وظیفۀ خود میدانیم وبرای تقویت ، برومندی وبرکمال رسیدن آن تلاش های خستگی نا پذیرمان را ادامه خواهیم داد .
    درافغانستان که دشمنان وفاق وهمبستگی اقوام بنا برخصلت ذاتی سیطره خواهی با پیروی ازسیاست های قرون وسطائی دورۀ استبداد مسلط درشرق وغرب که متحد بودن ساکنین یک کشورویک محدودۀ جغرافیا ئی را خطری برای بقای خود محسوب مینمودند هنوزهم ازهمین خنجرزنگ زده استفاده مینما یند وبا تأسف که بعضی اوقات با همۀ اعمال نابخردی شان درمورد برهم زدن اتفاق وهمدلی اقوام کشوردست آورد هائی داشته اند ، فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان که برای روشنگری اذهان مردم وبسیج جوانان برای خدمت به هموطنان ازراه متحد ویک پارچه ساختن آنان وایجاد هم آهنگی فکری بین آنان پا به عرصۀ وجود گذاشته است آنچه درجامعه برای تشخیص درد های اجتماعی وفرهنگی لازم است اقدام نموده راه های معقول پیوند زدن رشته های گسیختۀ اقوام ومناطق کشوررا جستجو خواهد نمود وطرق معقول بیرون رفت ازمعضلات فعلی را که بصورت مصنوعی ازطرف همفکران وهمدلان طالبان فاشیست مشرف که دراورگانهای دولتی بر اریکۀ قدرت تکیه زده اند تشخیص وبعنوان رهنمود عمل تمان عدالت خواهان وپیروان اصول دموکراسی وعدالت اجتماعی برجسته خواهد نمود وتوجه عامه را به آن معطوف خواهد ساخت .
    ما مؤکداً حمایت وپشتیبانی خودرا ازمرام نامه واساسنامۀ علماً تنظیم شدۀ فدراسیون تورکان افغانستان ابرازداشته موفقیتهای چشمگیراعضای رهبری فدراسیون را ازخدای متعال آرزو مینمائیم باحترام
    (بحرالدین روشنگربه نمايندگی از جمعيت كثيری ازهواداران وعلاقمندان فدراسیون تورکان افغانستان درایالت فلوریدای امریکا)


    فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان


    اکادمیسین دستگیر پنجشیری
    هندو وبلوچ و خلق افغان وطن
    تاجیک وهزاره گان وتورکان وطن
    گر تیر وتفنگ را گذارد به زمین
    آباد شود خانه ء دهقان وطن
    "فروغ هستی "

    فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان به فرایند همبسته گی ملی شتاب می بخشد

    " قورولتای " ( کنگره ء ) موءسس فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان درکشور پادشاهی هالیند و درقاره ء اروپا بتاریخ هفدهم ماه می 2008 میلادی دایر گردید درکار کنفرانس هواداران رشد وشگوفایی فرهنگ وزبانهای جامعه ء ترک تباران میهن ، از کشورهای امریکا ،کانادا ، هنگری ، تورکیه ،جرمنی ،هالیند ،ناروی ،بلژ یک ،سویدن ،سویس دنمارک انگلستان و آسیای میانه اشتراک فعال کرد ند درنخستین "قرولتای " ( کنگره) فدراسیون فرهنگی تور کان کشور، اساسنامه ومرامنامه فدراسیون تصویب شد . " کینگاش " ( شورای مرکزی ) ، رییس فدراسیون فرهنگی تورکان ومعاونان آن انتخاب گردید بیک سخن نخستین فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان در دیاران غربت نهادینه شد ورسمیت یافت
    شایسته گفتن است که ظهور فدراسیون اقوام مهاجر تورک افغانستان ،نتیجه ء مبارزه آگاهانه بهترین فرزندان ترک تبار افغانستان برای رشد وگسترش فرهنگ وزبان گشن بیخ آنان میباشد . درین راه پرخم وپیچ ودشوارگذار ، شخصیتهای فرهنگی برجسته روشنفکرا ن آزادی دوست ومبارزان فداکاری ، بویژه جاودان یاد پروفیسور غلام محمد میمنه گی هنرمند و مشروطه خواه مشهور ، زنده یاد استاد نزیهی اندخویی روانشاد مولانا خال محمد خسته زنده یاد خیری و نظرمحمد نوا و. و، یکی پس ازدیگر گامهای استوار ی نهادند . هر چند آتش امید و مبارزه ء دادخواهانه این پیشگامان جنبش فرهنگی ودموکراتیک تورکان ، تاجیکان ودیگر اقوام تحقیرشده ء افغانستان درپس ابرهای تیر ه وتار میراثخواران استعمار بریتانیا وافزارهای وحشی " استبداد کبیر" مدتی نهان شد .و لی پس از شکست فاشیزم هتلری وپیدایی تناسب نوین قوای بین ا لمللی ، وپاره پاره شدن ابرهای سیاه استبداد استعماری و درگرما گرم تشکیل حکومت سردار شاه محمود صد اعظم درکشور ما نیز احزاب سیاسی جنبشهای ملی دموکراتیک وفرهنگی آشکار وپنهان ازجمله سازمانی به ابتکار دانش آموزان دانشجویان وروشنفکران ولایات بلخ شبرغان فاریاب بدخشان ، به سال1331 خورشیدی در " باغ با برشاه " بنام " جمعیت خراسا ن " جوانه زد . در برنامه ء جمعیت خراسان خشم وخروش وواکنش داد خواهانه اقوام تحت ستمها ی گونه گون ملی واجتماعی علیه سیاست فرهنگی نظامات قبیله سالاری وزمینداری اربابی افغانستان بازتاب روشن یافت .
    رضوان قل تمنا ، زنده یاد استاد گلدی جاودان یاد محمد طاهر بدخشی مولانا کریم مزاری متخلص به مجاهد ،غلام رسول سینایی ،عبد ا لسلام تاشقرغانی وبرنا آصفی ،از اعضای برجسته ء این جمعیت واز دانش آموزان شایسته لیسه های حبیبیه دارلمعلمین کابل و ابن سینا بوده اند . این استعداد های بالنده وجوان به گروههای قومی ترکتباران وتاجیکان کرانه های آمو پیوند داشته اند به احتمال قوی زنده نام استاد نزیهی ،زنده یاد مولوی خال محمد خسته روانشاد سید محمد دهقان شادروان ابولخیر خیری ، زنده یاد نظر محمد نوا و دیگر متنفذین روشن بین وشماری از وکیلان دورهء هفتم شورای ملی ولایات فاریاب بدخشان وبلخ مشوقین پشت پرده ء "جمعیت خراسان" بود ه ا ند .
    مبارزه علیه نابرابری حقوقی ، ،فساد دستگاه بیروکراتیک ، پرخاش دادخواهانه علیه ظلم ملی و استبداد سیاه و مبارزه برای تأمین برابری حقوق وآزادیهای دموکراتیک بویژه انتخابات آزاد ومخفی شهرداریها ، گوهر مبارزات ملی "جمعیت خراسان " بوده است
    ولی غنچه های این جمعیت نور سته ، پس ازقیام مسلحانه ناکام و انحلال نهضت نوروزی فرمانده خواجه محمدنعیم زوری و محمد اسماعیل آغای بلخی ، سرکوب هواداران حزب خلق به رهبری زنده نام دکتر محمودی ، جمعیت وطن به رهبری میرغلام محمد غبارفقید ، وجنبش ویش زلمیان (جوانان بیدار ) ،بویژه در دوران استبداد صغیر سردار محمد داوود شوربختانه پیش از شگفتن، پرپر وپراگنده شد و سیاست ارعاب اختناق سرکوب پیگرد آزادیخواهان همه اقوام ، به ویژه اقوام زحمتکش تورک ، نزدیک به 13سال تداوم یافت و بیداد کرد .
    حلقه ء دیگری نیز درمرکز ولایت بدخشان در سال 1330 خورشید ی بنام " آ باد خواهان میهن " به ابتکار زنده یاد عبدالروءف ضیاء زاده پایه گذاری شده بود او پس از فراغت از مکتب ابتداییه فیض آباد بدخشان به کابل رفت خو رد ضابط صحیه شد درکابل یکجا با زنده نام محمد طاهر بد خشی با سید محمد دهقان دکتر عبدالرحمان محمودی رهبر حزب خلق ومیرغلام محمد فقید رهبر وطن وبرنامه ها واصول مرامی آنان آشناشد واز مبارزات پرجوش وخروش این برهه گذرای تاریخ الهام گرفت نخست مدتی درلوای سرحدی بدخشان به حیث ضابط صحیه کارکرد وسپس به مشوره ء محمد طاهربدخشی از مسلک عسکری بازنشسته شد وبه مقام شهردار فیض آباد مرکز ولایت بدخشان انتخاب گردید ، شادروان عبد لروء وف ضیا زاده ، مایل بود که سازمان " آباد خواهان میهن " درسطح بدخشان ودیگر ولایات شمال کار ومبارزهء دموکراتیک کند ولی زنده نام محمد طاهر بد خشی همزمان با تشکیل کمیته ء تدارک کنگرهء اول ( کنگره ء موسس ) " جمعیت دموکراتیک خلق " ( 18سنبله 1342خورشیدی ) به عبدلروءوف ضیا ء زاده نامه های توضیحی ومشورتی اقناع کننده ای نوشت وضرورت تشکیل حزب سرتاسری را به این منطق بسیار ساده و روشن انسانی به " رهبر آباد خواهان میهن " خاطر نشان کرد که :-
    " نباید محدود فکر کرد ، پیش از افغانستان وبدخشان باید به درد بشریت آشناشد . بشرجهان سوم ، در هر کجا که هست همین قسم ، ،مریض وفقیر است..و.و " متن این نامه ء شخصی زنده نام محمد طاهر بدخشی سرشار از همبسته گی نیرومند با زحمتکشان افغانستان و ملل ومردمان از بندرسته ونواستقلال آسیا وافریقا وپشتیبانی بیدریغ از جنبش عدم انسلاک وناوا بسته گی جهانی میباشد فوتوکاپی این نامه ء شخصی زنده یاد محمد طاهر بدخشی را فرزند ارجمند روانشاد عبدلروءوف ( ضیاء بهاری ) دردسترسم قرارداده است
    موجز اینکه اسناد سربسته ء این جمعیت در شب 11جدی 1343 و تأسیس کنگره اول جمعیت دموکراتیک خلق پس از 13سال اختناق سیاسی درکشور توسط زنده نام محمد طاهر بدخشی عضو کنگره ء موءسس ، پیش از آغاز فرایند ( پروسه ) انتخابات وشمارش آرای اعضای کمیتهء مرکز ی، به رسم پسندیده ء اعلا ن همبسته گی به " جمعیت دموکراتیک خلق " به نورمحمد تره کی منشی عمومی با القوه ء کمیتهء مرکزی سپرده شد ولی محتوای این اسناد هیچگاهی در مطبوعات حزبی جمعیت د.خ امکان طبع و نشر نیافت
    نتیجه : هرچند مبارزات فرهنگی ودموکراتیک اقوام ترک وتاجیک کرانه های آموودیگر گروههای پراگنده ء افغانستان درشرایط سیطره " استبداد کبیر و صغیر " و تندبادهای نامساعد زمان با تعصب خشونت آمیز ی سرکوب گردید وفریاد اعتراضهای داد خواهانه ء مظلومان تاریخ درگلوی پیشگامان آنان خاموش شد ولی سنن مبارزه واندیشه های دموکراتیک وملی "جمعیت خراسان " روز تاروز در ژرفای شعور وروان فرزندان استبداد کوفتهء کرانه های آمو هزارستان ودردل ودامان دره های پامیر وهندوکش بیدار ودر گوشه گوشه افغانستان ریشه دوانید و سرانجام راه خودرا درنخستین کنگره ء "جمعیت دموکراتیک خلق " نیز بازکرد زنده نام محمد طاهر بدخشی وظیفه سخنگو وگرداننده جلسه کنگره ء موءسس را به عهده گرفت به پیشنهاد زنده یاد محمد طاهر بدخشی آدم خان جاجی افسر باز نشسته قوای هوایی وکهنسال ترین عضو کنگره به حیث رییس موأقت وسید عبدالحکیم شرعی یکی از ازبک تباران سرپل ولایت شبرغان و تحصیل کرده ء دانشکده ء شرعیا ت دانشگاه کابل به حیث نایب رییس کنگره به اتفاق آراء انتخاب شدند .
    درکنگره ء اول جمعیت دموکراتیک خلق نیز ازجمله 27 عضو ، 13عضو آن پشتون 8عضو تاجیک 3،عضو هزاره و3عضو ازجمله زنده نام شهرالله شهپر لیسانسهء دانشکده ء اقتصاد دانشگاه کابل از ولایت بلخ ، سید عبدالحکیم شرعی تحصیلکرده ء دانشکده ء شرعیات از ولایت جوزجان وانجنیر خالیار از ولایت فاریاب و ازجوانه های نورسته اقوام تورک افغانستان اشتراک فعال داشته اند . درنخستین کمیته ء مرکزی جمعیت دموکراتیک خلق زنده نام محمد طاهر بدخشی و زنده یاد شهرالله شهپر ازطریق انتخابات مخفی ودموکراتیک انتخاب شد ند ودر جلب وجذب تجدید تربیت و آموزش وتشکل نسلی از فعالان جوان اقوام تورک وتاجیک کرانه های آمو کهستانیان هندوکش بیدار وهزارستان تلاشهای پرامید وپیگیر کردند وسرانجام در راه آرمانهای رهایی انسان زحمتکش افغانستان سرهای پرشور وجانهای شرین خودرا باختند ولی ازسنگر نبرد عادلانه ء ضد بنیادگرایی انحصار قدرت ، برتری جویی قومی ومبارزهء دادخواهانه علیه قبیله سالاری وستمهای اجتماعی وملی یک مو پسروی نه کرد ند نام این رزمنده گان بیباک زنده ویاد ایشان به خیر باد .
    پس از واژگو نسازی امارت طالبان تشکیل لویه جرگه ء تصویب قانون اساسی وتصویب توشیح نشر ونفاذ این قانون وتشکیل دولت اسلامی تک پایه ءقومی رییس جمهور حامد کرزی اینک بازهم قوغها ی ( اخگرهای ) زیر خاکستر دوران استبداد سلطنتی وحاکمیتهای جمهوری دموکراتیک افغانستان ودولتهای تندروان وکندروان اسلامی به شعله های برافروخته امید های سرکش و طلایه داران مبارزه ء فرهنگی ترک تباران افغامستان مبدل شده اند
    آرزومندم که این جوانه ها و شاخه ها ی رویند ه ی جنبش فرهنگی ملی- دموکراتیک اقوام تورک روزی با نماینده گان تمامی گروههای قومی ومذهبی وطن واحد وتجزیه ناپذیرما ، در باغ آراسته وپیراستهء با برشاه ، در بالا حصار شهر تاریخی کابل ، در بلخ بامی ، در شهرهای باستانی هرات غور بامیان بست ، نیمروز کندهار ننگرهار تخار غزنه بگرام و دیگر شهرهای تاریخی و مراکز فرهنگی ی گوشه گوشهء وطن واحد ما افغانستان کنگره های خودرا دایر کنند وسرانجام در جبهه های پهناور دموکراتیک وملی بر ضد ترورزم بین المللی خاشخاشسالاری القاعده طالبان وشرکای داخلی منطقه وجهانی آنان متحد شوند و نقش افغانستان واحد غیرمنسلک مستقل وتجزیه ناپذیر ، به مثابه "میخ ثبات آسیا " پیوندگاه وپایگاه صلح دوستی ،همکاری ملل ومردمان افغانستان منطقه وجهان معاصر باردیگر برجسته شود ودرفرجام همه گروههای قومی وپیروان ادیان ومذاهب کشورمستعد به تکامل ما شانه به شانه ء یکدیگر درراه نوسازی بازسازی وطن ودر راه روشن آزادی دموکراسی ترقی ودوستی صلح و برابری حقوقی زنان بامردان ودفاع از ارزشهای اعلامیه ء جهانی حقوق بشر وتشکیل اداره فدرالی دروطن واحد وتجزیه ناپذیر خویش ، کاروپیکار کنند وسنن پرافتخار رفته گان خودرا گرامی بدارند
    شاد و از القاعده طالبان خودکش و بیگانه پرست وازتندروان وحامیان داخلی وبین المللی این ثبات پرستان کژ آهنگ افغانستان ومنطقه نیرومند ترباشند.
    باعرض حرمت
    اکادمیسین دستگیر پنجشیری
    ایالت واشنگتن – امریکا
    8 جون 2002 میلادی

    zaterdag 7 juni 2008

    بيوگرافی مختصر داكترهمت فاريابی رئيس فدراسيون فرهنگی توركان افغانستان

    محمد اكبرهمت فرزند ميرزا غلام دستگير ولد ميرزا قاسم بتاريخ بيستم فبروری ۱۹۶۱ميلادی دريك خانواده اهل سواد شهر ميمنه مركز ولايت فارياب ديده به جهان گشود .

    تعليمات ابتدائی را درمكاتب ستاره و عربخانه اين شهر فرا گرفت و بعدازختم دوره ابتدائيه شامل مدرسه دينی ظاهرشاهی « مدرسه ابومسلم خراسانی » شهر ميمنه شده ودرسال ۱۹۷۹ ازین مدرسه فارغ وبا سپری نمودن امتحان كانكور شامل شعبه « فقه و قانون » فاكولته شرعيات دانشگاه كابل گرديد .

    با گذشت يك ونيم سال تحصيل در فاكولته شرعيات ، با دريافت يك بورس تحصيلی در رشته حقوق بين الدول درتابستان سال ۱۹۸۲ ميلادی عازم شهر باكو پايتخت جمهوری آذربايجان
    شده شامل دانشگاه دولتی آذربايجان گرديد .
    اكبرهمت درسال ۱۹۸۸ تحصيلات خويش را در رشته حقوق بين الدول تا ماستری بپايان رسانيده ودرسال ۱۹۸۹ شامل اسپيرانتوری دانشگاه دولتی آذربايجان گرديد .اما اثرات يك حادثه هولناك ترافيكی از يكطرف و خشونت های ميان اتنيكی در شهر باكو از جانب ديگر باعث ايجاد سكتگی به اختتام تحصيل در آذربايجان شده و درسال ۱۹۹۳ همت فاریابی دكتورای خود را از ديپارتمنت “دولت و حقوق” انستيتوت حقوق درايالت والگاگراد روسيه بدست آورد .

    بعداز فراغت از اسپرانتوری داكترهمت مدت دوسال بصفت مشاور حقوقی در يكی از موسسات والگاگراد ايفای وظيفه نموده و بعداز آنكه گروه طالبان به سرنوشت كشور حاكم شد او تصمیم مهاجرت بسوی اروپا را گرفت كه از سال ۲۰۰۰ م بدينسو به صفت پناهنده سياسی در هالند زندگی و مصروف كار های قلمی ميباشد .
    از سال ۲۰۰۱ به اينطرف بيش از صد مقاله تحقيقاتی سياسی - حقوقی در باب مسائل افغانستان، منطقه و جهان نوشته داكتر همت فاریابی از منابع مختلف داخلی وخارجی بنشر رسيده است

    با هيچ سازمان سياسی ارتباط نداشته، حالت مدنی آن متاهل ميباشد

    اداره فدراسيون فرهنگی توركان افغانستان

    پيام دانشمند محترم انجنير غلام سخی اروزگانی به مناسبت تآسيس فدراسيون

    به مناسبت تأسیس فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان

    تاریخ افغانستان مبنی بر شط خون طبقات محکوم و اقوام تحت ستم عجین یافته است. اربابان قبیلوی میهن ما با ماهیئت تمدن ستیزی خود و بر اساس ریزش خون انسان، نقض کرامت انسانیت هسته گذاران حاکمیت های ضد مدنی و ضد عقلانیت در این مرز و بوم آبایی همه ای ما بودند. حاکمیت های سیاسی کشور ما حکومت های سنتگرا، رجعتگرا، قبیله گرا، استبداد گرا و خون ریز وطن ما مبنی بر تحقق منافع طبقاتی اربابان ستمگر، انحصارگر، خود فروخته، قومگرا، قبیله پرور و آزادی ستیز عمل کرده که از بنیاد با نخله های مدنیت خواهی، کثرتگرایی، همپذیری اتنیکی، طلوع آزادی، همبستگی دینی- مذهبی، وحدت ملی، مایه گذاری نهادهای دولت مستقل ملی و ملت سازی با تمام نیرو مخالفت می نمودند.

    شاهان و حاکمان همواره بر «قبیلوی ماندن سیاست» بافتار اجتماعی جامعه قبیلوی سعی و تلاش داشتند که بر پایه آن هم هرگونه سد را در برابر تکامل نهادهای مادی، معنوی و اصل شهروندی در متن مناسبات اجتماعی جامعه خلق نمودند و هم میکانیزم قبیلوی را در میان تمام اقوام و در سراسر کشور بازهم «قبیله تر» و «تنگ تر» ساختند تا اینکه حتا ریشه های مدنیت های مترقی تاریخ پنج هزار ساله ای کشور و از جمله تمدن عصر طلایی غزنویان را نیز خدشه پذیر و حتا در موارد نابود هم نمودند تا اینکه حاکمیت های تک قبیلوی را بنیان گذاشتند.

    حکومت های قبیلوی وسیله ای خیلی مؤثر در جهت غارت دارای عامه، ایجاد فقر، گسترش نفاق دینی- مذهبی، شقاق قومی، ظلمت گرایی، بی عدالتی، قتل، اسارت، بردگی و... ویرانی کشور ما بودند که نه تنها باعث تدوام حاکمیت های مستبدانه قبیلوی، میراثی، قومی و خاندانی شدند، بلکه مرجع قوی برای آسایش و مفت خوری فرزندان اربابان ستمگر، چاپلوسان دربار و زمامداران خودکامه قبیلوی در اعصار مختلف کشور نیز بودند.

    در ذهنیت حکام قبیله گرا هرگز مقوله های رحم، عدالت، تساهل، دیگر اندیشی، خدمت، میهن دوستی، مدنیت خواهی، دیگر پذیری، آزادی و رعایت حقوق انسان و کرامت انسانی مطرح نبودند و حتا اکنون هم نیستند. فلهذا، حاکمیت های خودکامه قبیلوی وطن ما هیچگاه دارای ماهیئت مدنی، مترقی و ملی نبودند که برای مردم مستحق و کشور خدمت می نمودند. از همین جهت است که می گویم که در طول تاریخ حکومت های تک قبیلوی ما در ضدت کامل به حقوق شهروندی و آزادی های مدنی مردمان زیر ظلم در افغانستان قرار داشتند و دارای ذات استبدادی، ضد ملی و ضد انسانی بودند.

    زیربنای دولت ها و حکام را ساختار ملوک الطوایفی، فرهنگ منحط قبیلوی، چپاول دارای مردم، ستمگری، نفاق قومی، اسارت، کله منارها، وطن فروشی و وابستگی به خارج تشکیل می داده که در تناقض و ضدیت مطلق در برابر «جامعه مدنی» و خواست های عادلانه و دموکراتیک آحاد اقوام وطن ما قرار داشت و کلیه نهادی مادی، اجتماعی و معنوی در زیر نگین و سلطه مطلق نظام قبیلوی، سیاست قبیلوی، فرهنگ قبیلوی و زمامداران قبیلوی عقل گریز متمرکز بودند. مسلما که در جامعه قبیلوی کوچک ترین نمای از جامعه مدنی به مشاهده نرسیده و حتا اگر عناصر مدنیت جدیدا ظاهر می گردیده و آنرا در نطفه هم نابود می کردند.

    تاریخ شهادت می دهد که زمامداران کشور ما در امتداد تاریخ خونبار سیاسی افغانستان بر اصل استقلال ملی، تمامیت ارضی، دولت ملی، تحقق جامعه مدنی و آزادی در افغانستان متعهد نبودند و اکنون هم نمی باشند. و از همین لحاظ است که منافع زمامداران قبیلوی کشور با منافع مردم ما در تضاد کامل قرار داشته که حکام و دولت های قبیلوی در جهت حفظ منافع خود و حامیان خارجی خویش همه مصالح ملی مردم و کشور مشترک ما را قربانی نموده اند.

    اما منافع مردم ما که در ایجاد جامعه مدنی از جمله در تحقق «عدالت اجتماعی» و «عدالت سیاسی» شکل می گیرند نه در گذشته ها مطمع نظر و عمل بوده و نه در شرایط کنونی واقعیت عینی دارند. عدالت اجتماعی به این معنا که افراد و اقشار مختلف طبقاتی جامعه بدون هر گونه تبعیض از نعمت «برابری اقتصادی» برخوردار بوده و فقر اقتصادی در جامعه مدنی به مشاهده نرسد. و عدالت سیاسی به مفهوم تحقق «حقوق عادلانه سیاسی» برای تمام افراد جامعه بوده که قانونا و عملا برآورده شود و از این رهگذر نیاز مردم مرفوع باشد. آیا در طول تاریخ سیاسی غمبار افغانستان قبیلوی حتا ذره ای از «تفکر» تحقق عدالت اجتماعی و عدالت سیاسی در «ذهنیت» زمامداران انحصارگر قبیلوی و عدالت ستیز کشور ما وجود داشته است؟

    آیا از ایام «نطفه گیری» حاکمیت قبیلوی و استبداد بدین سو اندیشه، خواست ها، نیازها و آرمان های عادلانه اقوام تحت ستم کشور اعم از مسلمان و غیر مسلمان افغانستان جهت تحقق «نظام عادلانه مستقل ملی» بر اصل مشارکت عادلانه ترین و متعهد ترین شخصیت های فرهنگی- مسلکی تمام اقوام ساکن و تابع در کشور در برابر سلطه نظام ملوک الطوایفی، فرهنگ فرسوده قبیلوی و حکومات قبیله گرایان خودمحور وجود نداشته و اکنون هم مطرح نیست؟

    آیا در شرایط کنونی منطق و ضرورت زمان حکم نمی کنند که «جامعه مدنی» جانشین «جامعه قبیلوی» در افغانستان کنونی گردد؟ آیا خرد دموکراتیک و عقلانیت نمی پذیرند که «حاکمیت مدنی» جاگزین «حاکمیت قبیلوی» در افغانستان قبیلوی شود؟ آیا با تحقق دولت دموکراتیک و جامعه مدنی حل اساسی «بحران قومیت» به صورت ریشه ای حل نمی گیرد؟ آیا با حل بحران قومیت؛ آنگاه «وحدت ملی» برای نخستین مرحله در کشور ما تولد نمی یابد؟ آیا با داشتن وحدت ملی نخله های «دولت سازی» و «ملت سازی» تدریجا و به طور مسالمت آمیز در افغانستان عرض اندام نخواهند نمود؟

    پس از سال ها رکود مرگبار سیاسی و فرهنگی و همچنان عقب نگهداشتن نهادهای اقتصادی، اجتماعی و نظایر آن همین است که از جمله در شرایط کنونی با همت والای بخش از فرزندان برومند و بادرد برون مرزی تورکتباران کشور ما نهاد بنام فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان» به تاریخ ۱۷ می ۲۰۰۸میلادی در کشور هالند تأسیس گردید. روی این ملحوظ، هیئت رهبری و تمام کارکنان سایت کاتب هزاره تأسیس فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان را از صمیم قلب برای بانیان، مسؤلین، هواداران آن تحت رهبری آقای دکتور همت فاریابی رئیس و آقای دکتور قمرالدین مصلح معاون اول و فرشته جان ضیایی معاون دوم تبریک گفته و کامگاری شان را در امر تحقق فعالیت های فرهنگی تورکتباران افغانستان از خداوند منان نیازیم.

    دقیقا که بنا بر بی عدالتی ها، ستمگری ها، خود محوری ها، نقض حقوق اقوام تحت ستم و نسل کشی های مستمر که تا کنون بالای مردمان کشور ما ادامه دارند و منجمله ضرورت تأسیس فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان را به میان آورد. تا منبعد تمام اقوام بزرگ و خرد تورکتباران افغانستان مشترکا در جهت رشد نهادهای فرهنگی خویش گام های لازم را برداشته و به نوبه خود در «غنامندی فرهنگ ملی» افغانستان سهم ارزشمند و ماندگار خودها را اداء نمایند.

    اگر هر قوم و نژاد ساکن و تابع در کشور مبنی بر ارزش های دین مبین اسلام ، تفکر مستقل ملی- دموکراتیک و ضرورت زمان به فعالیت های فرهنگی لاز دست یازند؛ آنگاه است که خرده فرهنگ های کشور مطابق نیازمندی عصر به «فرهنگ ملی» کل کشور ارتقاء خواهند نمود. و اینجاست با شکل گیری و غنامندی فرهنگ ملی کشور بوده که پیش زمینه های «دولت ملی»، «وحدت ملی» «ملت سازی» و «نظام مردم سالاری» تدریجا خلق خواهند شد.

    امیدوارم که با توجه با شرایط داخل و خارج کشور هیأت ریسه ای فدراسیون مذکور از داشته های علمی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... خودها در جهت تحقق برنامه مندرجه فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان استفاده حد اکثر نموده و با نیازمندی زمان حد اقل پاسخ را داده بتوانند.

    باردیگر این اقدام نیک و افتخار آفرین یعنی تأسیس فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان را به تک تک شما و سایر تورکتباران افغانستان در خارج و به خصوص در داخل افغانستان قلبا تبریک گفته و از خداوند متعال موفقیت و سرفرازی همه شما را خوهانیم.

    جمعه 17 جوزا 1387 خورشيدی برابر با 6 جون 2008 ميلادی/ آلمان

    غلام سخی ارزگانی

    مسؤل سایت کاتب هزاره

    Publisher:

    Ghulam Sakhi Oruzgani

    Phone: +49 162 3702587

    www.kateb-hazara.net

    Email: info@kateb-hazara.net

    donderdag 5 juni 2008

    لحظاتی از جريان قورلتای موئسس فدراسيون فرهنگی توركان افغانستان

    محترم پوهاند بسم الله ميمنگی درحال ايراد بيانيه
    محترم دكتور عبدالمنان تاشقين درحال سخنرانی
    محترم فيض الله البرز درحال سخنرانی
    تعدادی از اعضای مجلس در وقت تفريح
    اعضای مجلس محترم پروفيسور شهرانی را به صفت رئيس قورلتای برگزيدند
    از راست به چپ : محترم فيض الله البرز ، محترم داكتر شهرانی و محترم پوهاند بسم الله ميمنگی
    گوشه يی از نمای مجلس
    محترم قاضی عبدالعلی فيضی يكی از فعالين فدراسيون
    محترم صبور حيدری نماينده كشور ناروی در قورلتای

    نشر عكس های قورلتای ادامه دارد
     
  • بازگشت به صفحه اصلی