تاریخ افغانستان مبنی بر شط خون طبقات محکوم و اقوام تحت ستم عجین یافته است. اربابان قبیلوی میهن ما با ماهیئت تمدن ستیزی خود و بر اساس ریزش خون انسان، نقض کرامت انسانیت هسته گذاران حاکمیت های ضد مدنی و ضد عقلانیت در این مرز و بوم آبایی همه ای ما بودند. حاکمیت های سیاسی کشور ما حکومت های سنتگرا، رجعتگرا، قبیله گرا، استبداد گرا و خون ریز وطن ما مبنی بر تحقق منافع طبقاتی اربابان ستمگر، انحصارگر، خود فروخته، قومگرا، قبیله پرور و آزادی ستیز عمل کرده که از بنیاد با نخله های مدنیت خواهی، کثرتگرایی، همپذیری اتنیکی، طلوع آزادی، همبستگی دینی- مذهبی، وحدت ملی، مایه گذاری نهادهای دولت مستقل ملی و ملت سازی با تمام نیرو مخالفت می نمودند.
شاهان و حاکمان همواره بر «قبیلوی ماندن سیاست» بافتار اجتماعی جامعه قبیلوی سعی و تلاش داشتند که بر پایه آن هم هرگونه سد را در برابر تکامل نهادهای مادی، معنوی و اصل شهروندی در متن مناسبات اجتماعی جامعه خلق نمودند و هم میکانیزم قبیلوی را در میان تمام اقوام و در سراسر کشور بازهم «قبیله تر» و «تنگ تر» ساختند تا اینکه حتا ریشه های مدنیت های مترقی تاریخ پنج هزار ساله ای کشور و از جمله تمدن عصر طلایی غزنویان را نیز خدشه پذیر و حتا در موارد نابود هم نمودند تا اینکه حاکمیت های تک قبیلوی را بنیان گذاشتند.
حکومت های قبیلوی وسیله ای خیلی مؤثر در جهت غارت دارای عامه، ایجاد فقر، گسترش نفاق دینی- مذهبی، شقاق قومی، ظلمت گرایی، بی عدالتی، قتل، اسارت، بردگی و... ویرانی کشور ما بودند که نه تنها باعث تدوام حاکمیت های مستبدانه قبیلوی، میراثی، قومی و خاندانی شدند، بلکه مرجع قوی برای آسایش و مفت خوری فرزندان اربابان ستمگر، چاپلوسان دربار و زمامداران خودکامه قبیلوی در اعصار مختلف کشور نیز بودند.
در ذهنیت حکام قبیله گرا هرگز مقوله های رحم، عدالت، تساهل، دیگر اندیشی، خدمت، میهن دوستی، مدنیت خواهی، دیگر پذیری، آزادی و رعایت حقوق انسان و کرامت انسانی مطرح نبودند و حتا اکنون هم نیستند. فلهذا، حاکمیت های خودکامه قبیلوی وطن ما هیچگاه دارای ماهیئت مدنی، مترقی و ملی نبودند که برای مردم مستحق و کشور خدمت می نمودند. از همین جهت است که می گویم که در طول تاریخ حکومت های تک قبیلوی ما در ضدت کامل به حقوق شهروندی و آزادی های مدنی مردمان زیر ظلم در افغانستان قرار داشتند و دارای ذات استبدادی، ضد ملی و ضد انسانی بودند.
زیربنای دولت ها و حکام را ساختار ملوک الطوایفی، فرهنگ منحط قبیلوی، چپاول دارای مردم، ستمگری، نفاق قومی، اسارت، کله منارها، وطن فروشی و وابستگی به خارج تشکیل می داده که در تناقض و ضدیت مطلق در برابر «جامعه مدنی» و خواست های عادلانه و دموکراتیک آحاد اقوام وطن ما قرار داشت و کلیه نهادی مادی، اجتماعی و معنوی در زیر نگین و سلطه مطلق نظام قبیلوی، سیاست قبیلوی، فرهنگ قبیلوی و زمامداران قبیلوی عقل گریز متمرکز بودند. مسلما که در جامعه قبیلوی کوچک ترین نمای از جامعه مدنی به مشاهده نرسیده و حتا اگر عناصر مدنیت جدیدا ظاهر می گردیده و آنرا در نطفه هم نابود می کردند.
تاریخ شهادت می دهد که زمامداران کشور ما در امتداد تاریخ خونبار سیاسی افغانستان بر اصل استقلال ملی، تمامیت ارضی، دولت ملی، تحقق جامعه مدنی و آزادی در افغانستان متعهد نبودند و اکنون هم نمی باشند. و از همین لحاظ است که منافع زمامداران قبیلوی کشور با منافع مردم ما در تضاد کامل قرار داشته که حکام و دولت های قبیلوی در جهت حفظ منافع خود و حامیان خارجی خویش همه مصالح ملی مردم و کشور مشترک ما را قربانی نموده اند.
اما منافع مردم ما که در ایجاد جامعه مدنی از جمله در تحقق «عدالت اجتماعی» و «عدالت سیاسی» شکل می گیرند نه در گذشته ها مطمع نظر و عمل بوده و نه در شرایط کنونی واقعیت عینی دارند. عدالت اجتماعی به این معنا که افراد و اقشار مختلف طبقاتی جامعه بدون هر گونه تبعیض از نعمت «برابری اقتصادی» برخوردار بوده و فقر اقتصادی در جامعه مدنی به مشاهده نرسد. و عدالت سیاسی به مفهوم تحقق «حقوق عادلانه سیاسی» برای تمام افراد جامعه بوده که قانونا و عملا برآورده شود و از این رهگذر نیاز مردم مرفوع باشد. آیا در طول تاریخ سیاسی غمبار افغانستان قبیلوی حتا ذره ای از «تفکر» تحقق عدالت اجتماعی و عدالت سیاسی در «ذهنیت» زمامداران انحصارگر قبیلوی و عدالت ستیز کشور ما وجود داشته است؟
آیا از ایام «نطفه گیری» حاکمیت قبیلوی و استبداد بدین سو اندیشه، خواست ها، نیازها و آرمان های عادلانه اقوام تحت ستم کشور اعم از مسلمان و غیر مسلمان افغانستان جهت تحقق «نظام عادلانه مستقل ملی» بر اصل مشارکت عادلانه ترین و متعهد ترین شخصیت های فرهنگی- مسلکی تمام اقوام ساکن و تابع در کشور در برابر سلطه نظام ملوک الطوایفی، فرهنگ فرسوده قبیلوی و حکومات قبیله گرایان خودمحور وجود نداشته و اکنون هم مطرح نیست؟
آیا در شرایط کنونی منطق و ضرورت زمان حکم نمی کنند که «جامعه مدنی» جانشین «جامعه قبیلوی» در افغانستان کنونی گردد؟ آیا خرد دموکراتیک و عقلانیت نمی پذیرند که «حاکمیت مدنی» جاگزین «حاکمیت قبیلوی» در افغانستان قبیلوی شود؟ آیا با تحقق دولت دموکراتیک و جامعه مدنی حل اساسی «بحران قومیت» به صورت ریشه ای حل نمی گیرد؟ آیا با حل بحران قومیت؛ آنگاه «وحدت ملی» برای نخستین مرحله در کشور ما تولد نمی یابد؟ آیا با داشتن وحدت ملی نخله های «دولت سازی» و «ملت سازی» تدریجا و به طور مسالمت آمیز در افغانستان عرض اندام نخواهند نمود؟
پس از سال ها رکود مرگبار سیاسی و فرهنگی و همچنان عقب نگهداشتن نهادهای اقتصادی، اجتماعی و نظایر آن همین است که از جمله در شرایط کنونی با همت والای بخش از فرزندان برومند و بادرد برون مرزی تورکتباران کشور ما نهاد بنام :«فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان» به تاریخ ۱۷ می ۲۰۰۸میلادی در کشور هالند تأسیس گردید. روی این ملحوظ، هیئت رهبری و تمام کارکنان سایت کاتب هزاره تأسیس فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان را از صمیم قلب برای بانیان، مسؤلین، هواداران آن تحت رهبری آقای دکتور همت فاریابی رئیس و آقای دکتور قمرالدین مصلح معاون اول و فرشته جان ضیایی معاون دوم تبریک گفته و کامگاری شان را در امر تحقق فعالیت های فرهنگی تورکتباران افغانستان از خداوند منان نیازیم.
دقیقا که بنا بر بی عدالتی ها، ستمگری ها، خود محوری ها، نقض حقوق اقوام تحت ستم و نسل کشی های مستمر که تا کنون بالای مردمان کشور ما ادامه دارند و منجمله ضرورت تأسیس فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان را به میان آورد. تا منبعد تمام اقوام بزرگ و خرد تورکتباران افغانستان مشترکا در جهت رشد نهادهای فرهنگی خویش گام های لازم را برداشته و به نوبه خود در «غنامندی فرهنگ ملی» افغانستان سهم ارزشمند و ماندگار خودها را اداء نمایند.
اگر هر قوم و نژاد ساکن و تابع در کشور مبنی بر ارزش های دین مبین اسلام ، تفکر مستقل ملی- دموکراتیک و ضرورت زمان به فعالیت های فرهنگی لاز دست یازند؛ آنگاه است که خرده فرهنگ های کشور مطابق نیازمندی عصر به «فرهنگ ملی» کل کشور ارتقاء خواهند نمود. و اینجاست با شکل گیری و غنامندی فرهنگ ملی کشور بوده که پیش زمینه های «دولت ملی»، «وحدت ملی» «ملت سازی» و «نظام مردم سالاری» تدریجا خلق خواهند شد.
امیدوارم که با توجه با شرایط داخل و خارج کشور هیأت ریسه ای فدراسیون مذکور از داشته های علمی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... خودها در جهت تحقق برنامه مندرجه فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان استفاده حد اکثر نموده و با نیازمندی زمان حد اقل پاسخ را داده بتوانند.
باردیگر این اقدام نیک و افتخار آفرین یعنی تأسیس فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان را به تک تک شما و سایر تورکتباران افغانستان در خارج و به خصوص در داخل افغانستان قلبا تبریک گفته و از خداوند متعال موفقیت و سرفرازی همه شما را خوهانیم.
جمعه 17 جوزا 1387 خورشيدی برابر با 6 جون 2008 ميلادی/ آلمان
غلام سخی ارزگانی
مسؤل سایت کاتب هزاره
Publisher:
Ghulam Sakhi Oruzgani
Phone: +49 162 3702587
www.kateb-hazara.net
Email: info@kateb-hazara.net